بهراد ایکس

نوشته‌های یک انسان کنجکاو

نوشته‌های یک انسان کنجکاو

بهراد ایکس

بهراد هستم. اینجا جاییه که دل‌نوشته‌ها و چیزهای شخصیم رو می‌نویسم. نوشته‌های جدی‌ترم رو توی پادکستم با عنوان «رادیو می‌» می‌تونید گوش بدید.

اطلاعات بیشتر در بخشِ "کمی دربارهٔ من".

درضمن خوشحال می‌شم که از این جعبه‌ٔ پایینی هم استفاده کنید.

آخرین نظرات

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

انسانیتی که از دست رفته ...

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ

امروز با هم اتاقی خوابگاه رفته بودیم نمایشگاه ماشین تهران (توی شهر آفتاب) و جاتون خالی حسابی حال کردیم. اما موقع برگشتن از تئاتر شهر (چهار راه ولیعصر) به سمت میدون ولیعصر با صحنه ای روبرو شدم که خیلی حالمو گرفت.

یه بچه ی حدودا 10 ساله داشت خورد شیشه ی ترازوشو که شکسته بود رو با یه غم خاصی جمع میکرد. از سرو وضعش هم مشخص بود که کودک کاره و وضعیت بهداشت و رسیدگی بهش خوب نیست. پنج قدم اونورتر یه عابربانک بود، هم اتاقیم رفت یکم پول برداره از حسابش و منم توی این مدت کوتاه اون بچه رو نگاه میکردم.  نتونستم خودمو نگه دارم. رفتم جلو. اولش فک میکردم مامورای شهرداری زدن ترازوشو (به بهانه ی سد معبر) شکوندن.

از پسره پرسیدم: "مامورای شهرداری ترازوتو شکستن؟" ، گفت: "نه ... دو تا پسر شکستن و در رفتن."

واقعن چرا باید دو تا موجود زنده که اسم خودشونو "انسان" گذاشتن یه همچین کاری کنن؟ دستمو کردم تو جیبم و کیف پولمو برداشتم و یکم بهش پول دادم، با تعجب و بهت زدگی خاصی پول رو ازم گرفت و فقط گفت: "ممنون"

بعد برگشتم و تند از پسره دور شدم، خیلی تند. توی راه هم به این فکر میکردم که اون دوتا بیشعور که ترازوی این بچه رو شکستن چه فکری راجبش میکردن؟ اون بچه الآن به صاحب اصلی ترازو چی میگه؟ چی داره که بگه؟ اگه هم ترازو مال خودش بود و میرفت پیش پدر مادر یا خواهر برادرش، به اونا چی میگفت؟ اونا چی حس میکردن؟ و مهمترین سوال ... "ما چرا اینطوری شدیم؟" ...

ای کاش به جایی برسیم که قبل هر کاری یکم هم (به غیر از خودمون) به فکر طرف مقابل باشیم. خودمونو جای اون قرار بدیم، "اگه این کارو با من میکردن من خوشحال میشدم یا ناراحت؟"

ای کاش به جای اینهمه قرص اعصاب و آرامبخش، یکمی هم قرص انسانیت وجود داشت. ای کاش انسانیت وجود داشت. ای کاش راهی بود. ولی نیست...

ای کاش ظلم لذت نداشت. ای کاش ظلم لذت نداشت. ای کاش ظلم لذت نداشت. ای کاش ... ای کاش ... ای کاش ...

 پ.ن 1: برای حمایت مالیِ آنلاین از کودکان کار میتونید از وبسایت "انجمن حمایت از کودکان کار" استفاده کنید.

پ.ن 2: تجاوز یازده نفره به کودک کار موجب مرگ او شد... (خوشبختانه تکذیب شد.)

پیشنهاد :: سریال Westworld

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ

آیا ما انسانیم؟ چه چیزی ما رو انسان میکنه؟ فرق بین ما و ربات ها چیه؟ آیا ما خدای چیزهایی هستیم که میسازیم؟ چه اتفاقی میفته اگه چیزهایی که خلقشون میکنیم درکی برابر و با بیشتر از ما داشته باشن؟
همه ی اینها سوال هاییه که این سریال توی ذهن مخاطب ایجاد میکنه و به همین خاطره که دیدنشو به همه ی شما توصیه میکنم! سریال در مورد جاییه در آینده به اسم WestWorld که آدم های پولدار میرن اونجا و خود واقعیشون رو بروز میدن. آدم های ساکن Westworld انسان نیستند، بلکه ربات هایی هستن که توسط انسان ها ساخته شدن و تنظیمات مختلفی (مثل خشم، جذبه، هوشیاری و... ) دارن. انسان هایی که به Westworld سفر میکنن به سادگی این ربات ها رو میکشن و بهشون تجاوز میکنن؛ چون میدونن اونی که باهاش سر و کار دارن رباته و انسان نیست. حالا فرض کنید چه اتفاقی میفته اگه این ربات ها مثل ما صاحب احساس باشنو بتونن مثل ما درک کنن. چه چیزی ما رو از اونها متمایز میکنه؟
منطق سریال حول محور این مفاهیم میچرخه در کل سوال های جالبی توی ذهن ایجاد میکنه. تهیه کننده، نویسنده و کارگردان این سریال "جاناتان نولان" هستش که اگه مثل من اهل فیلم باشید میدونید که ایشون برادر "کریستوفر نولان" هستش و توی نوشتن فیلمنامه Inception و Interstellar نقش زیادی داشته. ساخت هر قسمت از این سریال 18 میلیون دلار خرج برداشته! (هر قسمت Game of Thrones دو میلیون دلار خرج برداشته!)
پ.ن 1: حتمن باید اشاره کنم که این سریال به هیچ وجه من الوجوه خانوادگی نیست!

کنکور نامه ، تقریبن تمام!

پنجشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ق.ظ


با سلام خدمت شما دوستان عزیز! توی این پست پایانِ تقریبیِ مجموعه پست های کنکورنامه رو اعلام میکنم. منظور از تقریبی، اینه که ممکنه یکی دوتا پست دیگه هم باشه ولی مطمئنن تا عید منتشر نمیشه. شاید مثلن 1 ماه مونده به کنکور منتشرش کنم. (پستهایی مثل "روز کنکور چه شکلیه" و...)

توی این مدتی که کنکورنامه رو مینوشتم، هدفم این بوده که شما به واقعیاتی که من بهش رسیدم برسید. واقعیت هایی که حال آموزش و پرورش ما رو بد کرده.

راستی الآن به صلاح میدونم تا رتبه ی خودمو بگم. من رتبه 1267 منطقه 1 و 2093 کشوری شدم و الآن هم توی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی (و نه توسی😂) مشغول به تحصیلم. شاید اگه اشتباهاتی که توی این پست بهش اشاره کرده بودم رو نمیکردم رتبم الآن بهتر بود ولی حسرتشو نمیخورم؛ چون اشتباهات ما هستن که ما رو میسازن.

امیدوارم شمایی که چه پست های منو خوندی و پسندیدی، چه خوندی و موافقش نبودی، چه خوندی و فحش دادی و چه حتی نخوندیش توی مرتبه های زندگیت موفق باشی. یادت باشه که کنکور یه آزمون 4 ساعته معمولیه... زندگی سخت تر از این حرفهاست....

پیشنهاد :: سریال House of Cards

جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ

سریالی فوق العاده جالب که پیروزی های یک سیاستمدار آمریکایی رو به تصویر میکشه. "فرانک (فرانسیس) آندروود" (با بازی فوق العاده کوین اسیپیسی) یک دبیر اجرایی (Majority whip) توی کنگره آمریکاست و همسرش "کلِیر آندروود" (با بازی رابین رایت) رییس یک موسسه خیریه هستش. سریال روابط مخفیانه و حقاقیقی که توی کاخ سفید میگذره رو به صورت بی پروا نشون میده؛ تا جایی که بیل کلینتون گفته که 99% اتفاقاتی که توی این سریال میفته حقیقت داره و اوباما هم همچین نظری داره. هر چیز اضافه ای که در مورد سریال بگم باعث لوث شدن (اسپویلینگ) داستان سریال میشه و بهتره تا خودتون ببینید.

اما چیزی که در مورد سریال جالبه رابطه بین آندروود هاست، زن و شوهری که همه چیز رو به هم میگن، حتی خیانت هاشون رو. کاراکتر پردازی این دو شخصیت به اندازه ای خیره کنندست که تماشاگر رو پشت صفحه تلویزیون میخکوب میکنه و کوین اسپیسی بخاطر همین برنده جایزه گلدن گلاب (Golden Globe) شده.

تا حالا چهار فصل از این سریال منتشر شده و فصل پنجم هم توی تاریخ 2017/5/30 منتشر میشه.

پ.ن 1: این سریال به هیچ وجه خانوادگی نیست!

پ.ن 2: این سریال با عنوان "خانه پوشالی" از شبکه نمایش پخش شده.

سمپاد، چیزی که گفتن و چیزی که دیدیم!

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ

به عنوان یه سمپادی همیشه دید افرادی که سمپادی نیستن رو نسبت به خودم زیر نظر داشتم. بعدها که بیشتر دقت کردم متوجه شدم این حرفهایی که از این و اون در مورد سمپاد میشنوم کم و بیش همون چیزایی هستن که یه زمانی به خود ما میگفتن. این شد که مدتها توی ذهنم داشتم تا در مورد سمپاد بنویسم. آیا سمپاد واقعن چیزی بود که این روزا راجبش میشنویم؟ توی ادامه مطلب با من همراه باشید ...