بهراد ایکس

نوشته‌های یک انسان کنجکاو

نوشته‌های یک انسان کنجکاو

بهراد ایکس

بهراد هستم. اینجا جاییه که دل‌نوشته‌ها و چیزهای شخصیم رو می‌نویسم. نوشته‌های جدی‌ترم رو توی پادکستم با عنوان «رادیو می‌» می‌تونید گوش بدید.

اطلاعات بیشتر در بخشِ "کمی دربارهٔ من".

درضمن خوشحال می‌شم که از این جعبه‌ٔ پایینی هم استفاده کنید.

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه» ثبت شده است

پس‌زمینهٔ این عکس، دانشجویان در حال فارغ‌التحصیلی هستند.
پس‌زمینهٔ این عکس، دانشجویان در حال فارغ‌التحصیلی هستند.

این یک متن کاملاً جدی و فلسفی‌اجتماعی‌ است و دنبال مسخره‌بازی و... نیست. من (در هنگام نگارش این متن) یک دانشجوی سال آخر مهندسی مکانیک در دانشگاه صنعتی خواجه نصیر‌الدین طوسی که صفاتی مانند گیک یا خرخوان‌ را دارد، هستم. با ظهور پدیدهٔ کرونا و تعطیلی تدریس حضوری در دانشگاه‌ها، موردی که از نظر من بدیهی و روشن بود برای برخی از دوستانم عجیب و نادرست می‌آید، آن هم «اخلاقی‌بودن تقلبِ درسی» در عصر امروز است. یا به عبارت بهتر، ما هیچ دلیل اخلاقی‌ای برای «غیراخلاقی‌بودن تقلب» نداریم. در این متن تلاش می‌کنم تا این مطلب را تشریح کنم.

عجیب ولی واقعی! یک مورد از استادی که به در و دیوار می‌زند تا جلوی تقلب را بگیرد؛ ولی چرا؟!
عجیب ولی واقعی! یک مورد از استادی که به در و دیوار می‌زند تا جلوی تقلب را بگیرد؛ ولی چرا؟!

 

توجه داشته باشید که در این متن، مراد از اخلاق و اخلاقی‌بودن، نه به معنای جاافتاده در سنت، که به معنای فلسفی و منطقی‌اش است.

«مردم رعایت نمی‌کنند!»

نکتهٔ مهمی که از نظر بنده بر کلیات این متن سایه‌ می‌اندازد، بحث مسئولیت مردم در برابر نابه‌سامانی‌های جامعه است. فرض بگیرید که چراغ راهنمایی خیابان برزیل در میدان ونک را از جایش بِکنید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا افزایش آمار تصادفات رانندگی در این تقاطع اعجاب‌آور است؟ به نظر من نه. شما در چنین نابه‌سامانی‌ای چه‌کسی را مقصر می‌دانید؟ رانندگان یا مسئولی که چراغ راهنمایی و رانندگی را از جایش کنده؟ به صورت دقیق‌تر، مسئولین از خود مردمند و شکی در این قضیه نیست، ولی نمی‌توان مقصر افزایش آمار تصادفات را مردم دانست، غیر از این است؟ این که در دانشگاه تقلب صورت می‌گیرد ناشی از «بد» یا «خلافکار» بودن دانشجو نیست، بلکه از نابه‌سامانیِ نظام دانشگاه است. ما هم‌اکنون بحث مشابهی را در زمینهٔ کرونا در کشورمان تجربه می‌کنیم. وظیفهٔ مسئول این است که با تبیین سیاست‌گذاری دقیق، جلوی کشته‌شدن مردم را بگیرد، نه این که بیاید و به دوربین زل بزند و بگوید که «مردم رعایت نمی‌کنند.»! مردم، آن هم در وضعیت نابه‌هنجار فعلی، کاری را انجام می‌دهند که مجبورند، نه کاری که از فیلتر مسئولِ بالاشهرنشین عبور می‌کند.

البته باید توجه داشته باشید که هم دولت‌ها، ملت‌ها را می‌سازند و هم ملت‌ها، دولت‌ها را. این قضیه مسئولیت هیچ‌کدام از طرفین را سلب نمی‌کند، ولی چیزی که در بحث ما اهمیت دارد کهنه و به‌درد‌نخور بودن سیستمِ آموزشی‌ است. سیستم‌های اجتماعی، پیچیده‌اند، به این معنا که ساختار بالا به پایینی در آن‌ها برقرار نیست، بلکه شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته از بازیگرانند که همه روی هم تاثیر می‌گذارند. اما بدیهی و منطقی است که در چنین مواردی، تاثیر قانون‌گذاری بیشتر از تاثیر مردم‌ است.

خب، کجا بودیم؟

نمره چه چیزی را نشان می‌دهد؟

آیا تا به حال به این قضیه فکر کرده‌اید؟ نمره چه چیزی را نشان می‌دهد؟ سوالیست که در ظاهر ساده به نظر می‌رسد ولی موقعی که به آن منطقی و عمیق فکر می‌کنید می‌بینید که فکر کردن به آن چندان هم خالی از لطف نیست. جوابِ کوتاهِ این سوال: هیچ چیز!

ملاک اصلیِ ارزش‌یابی دانشجویان در طول دورهٔ کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا، نمره‌ایست بین 0.25 الی 20. آیا این نمره عمق درکِ مفاهیم را نشان می‌دهد؟ می‌بینیم که خیر. آیا این نمره آینهٔ تلاش دانشجوست؟ نمی‌توان گفت لزوماً بله. آیا دانشجویی که نمرات پایینی دارد، نمی‌توان خروجی علمی در محیط آکادمیک داشته باشد؟ نمی‌توان گفت لزوماً نه! پس چرا خودمان را درگیر نمره کرده‌ایم؟

✨ برای درک بهتر مورد آخر می‌توانید به کتاب ساختار انقلاب‌های علمی از توماس کوهن که مرجع راه و روش علمی است مراجعه فرمایید.

بگذارید سوال را بهتر بپرسم، آیا افرادی که نمرات بالا گرفته‌اند، اولویت و ارجحیتی به دانشجویانی که نمرات کمتری گرفته‌اند دارند؟ موقعی که منطقی به این قضیه نگاه می‌کنید، می‌بینید که نمی‌توانید بگویید آری! آیا ایراد از ذات نمره است یا از سیستمِ نمره‌دهی؟ به نظر من از دومی. ما به هر حال باید ملاک و معیاری برای سنجش دانشجو در طول ترم داشته باشیم، ولی این معیار تا چه حد بر «یادگیری» تمرکز دارد؟ می‌بینیم که خیلی کم. من ایرادات زیر را به سیستمِ نمره‌دهی وارد می‌دانم.

  1. این سیستم استاندارد‌سازی نشده! برای این که منظور مرا بهتر درک کنید، تصور کنید که دو استاد داریم، یکی در دانشگاه صنعتی خواجه‌ نصیر‌الدین طوسی و دیگری در دانشگاه آزاد واحد تهران-جنوب. هر دویِ این اساتید، درس کنترل اتوماتیک را ارائه می‌دهند. ما یک برگهٔ پایان‌ترم از سوالاتی که مورد تایید هر دو استاد بود را به هر دویِ این اساتید می‌دهیم، آیا پس از تصحیح، نمرهٔ این دو استاد (برای پاسخ‌های یکسان) برابر خواهد بود؟! به احتمال خیلی خیلی خیلی قوی نه! این بدان معناست که این سیستم استانداردسازی نشده! یک دانشجوی چاپلوس می‌تواند به راحتی از یک دانشجوی سخت‌کوش نمرهٔ بیشتری کسب کند. یا یک استاد علاوه بر این که پایان‌ترم سخت‌تری گرفته، در طول ترم هم از دانشجویان کار کشیده ولی استاد دیگر حتی حضوروغیابش هم اختیاریست و خیلی از دانشجویان سر جلسهٔ آزمون با استاد آشنا می‌شوند! استانداردسازی به این معناست که این دو استاد باید نمره‌ٔشان اختلاف خیلی کمی داشته باشد.
  2. آیا سیستمِ آزمون حضوری و کتبی، بهینه است؟ بهینه از منظر بررسی یادگیری دانشجویان. می‌بینیم که نه. کسی که در درس کنترل خطی نمرهٔ بالایی می‌گیرد، لزوما آن را خوب یاد نگرفته. ممکن است که استاد سوالاتش را از تکالیفش بدهد، در این حالت یک دانشجوی «منطقی» به جای فهمیدن مفهوم و ضرورت استفاده از تبدیل لاپلاس، به حفظ‌کردن سوالات می‌پردازد. آیا رویکرد بهتری هست؟ من تصور می‌کنم که هست و در ادامه در بخش «یک رویکرد بهتر» توضیح داده‌ام.
  3. تا اینجای کار همگی قبول داریم که دانشگاه سعی دارد تا در زمینهٔ برگزاری آزمون‌ها از تقلب‌ها جلوگیری کند. یک پرسش دیگر، آیا دانشگاه در عرصه‌های دیگر هم جلوی تقلب را می‌گیرد؟ آیا دانشجویی که با چاپلوسی و تملق، خود را عزیز دل استاد می‌کند و صرفاً به این خاطر نمره می‌گیرد، متقلب نیست؟ آیا دانشجویی که با مانتوی جلوباز و کلیپس و لفظ استاااااااااد سعی در اغوای استاد دارد متقلب نیست؟ آیا استادی که بعد از آزمون‌های پایان‌ترم، ناپدید می‌شود و به اعتراضات دانشجویان پاسخ نمی‌دهد متقلب نیست؟ آیا استادی که کلاس را رها کرده و حل‌تمرین‌هایش را به جای خودش به کلاس می‌فرستد متقلب نیست؟ آیا استادی که با دزدیدن ایدهٔ دانشجو، اعتبار علمی‌اش را بالا می‌برد متقلب نیست؟ آکادمی چرا با این تقلب‌ها کاری ندارد؟!
  4. اگر ملاک نمره یادگیری است، پس چرا اعتراض و التماس به استاد نمره را بالا می‌برد؟

حس می‌کنم که مواردی که به آن‌ها اشاره شد کافی بودند، ولی حال با این مقدمات به بحث مهم‌تری می‌رسیم. که آیا این روش از آموزش که در دانشگاه‌ها ارائه می‌شود، مطابق با پیشرفت فناوری است؟

زندگی در عصر اطلاعات

عصری که در آن زندگی می‌کنیم، تفاوتِ فاحشی با زمان نیوتون و گالیله و ارسطو و سقراط دارد و آن هم چیزی نیست به جز داده. حجم انبوهی از اطلاعات در هر ثانیه از یک گوشی به گوشی دیگر و از رایانه‌ای به رایانه‌ای دیگر ارسال می‌شود. نگاه با عینکِ داده، جهان‌بینی ما را نسبت به موضوعات مختلف تغییر داده. ما دیگر دلیل سقوط اتحاد جماهیر شوروی را فقط فساد و سیستمِ اقتصاد دولتی نمی‌دانیم، بلکه ضعف این کشور در مدیریت داده می‌دانیم. یوال نوح حراری در کتاب انسان خداگونه ادعا می‌کند که بشریت در حالت عبور از انسان‌گرایی (اومانیسم) به داده‌گرایی (دیتاایسم) است. ما در حال مشاهدهٔ تغییراتی شگرف در هستیِ اطرافمان و در نوع نگرشمان به پدیده‌ها هستیم.

اما با این اوصاف در دانشگاه درس‌هایی را می‌گذرانیم که سیلابسشان در بسیاری از موارد در 20 سال گذشته کوچک‌ترین تغییری نداشته. تعداد یافته‌های علمی با سرعت سرسام‌آوری در حال افزایش است ولی نوع نگرش ما به این یافته‌ها در دهه‌ها (بلکه سده‌های) گذشته تغییر چندانی نداشته. اینترنت به عنوان تسهیل‌گر دیده می‌شود و نه دگرگون‌کنندهٔ همه‌چیز. بی‌سواد قرن 21 کسی نیست که خواندن و نوشتن بلد نیست، بلکه کسی‌ست که نمی‌تواند خود را با پیشرفت‌های فناوری و دانش تطبیق دهد (آداپته کند.)

در قرن 21 کسی ساعت‌ها در کتاب‌خانه دنبال کتاب مرجع یا کتاب استاندارد نمی‌گردد، بلکه پرسش‌های خود را گوگل می‌کند.

پس آیا استفاده از رویکرد «حفظ‌محور» به جای رویکرد «فهم‌محور» دمُده و گاهاً احمقانه نیست؟ گفته می‌شود خبرنگاری از آلبرت اینشتین اندازهٔ بار الکترون را پرسید؛ چیزی که دانش‌آموزان و دانشجویان مجبور به حفظ کردن آن هستند.(1.69e-19) اینشتین در کمال تعجب پاسخ داد: «نمی‌دانم!» خبرنگار در کمال تعجب پرسید که چطور ممکن است کسی که نوبل فیزیک دارد (آن هم برای پدیده‌ای مانند فوتوالکتریک) میزان بار هر الکترون را حفظ نیست؟ اینشتین هم در جواب می‌گوید که چرا باید چیزی را که در ابتدای هر کتاب فیزیکی نوشته شده را حفظ کند؟!

این بحث محدود به حفظ‌کردن فرمول و عدد نیست، بلکه مفاهیم را نیز شامل می‌شود. به این معنا که این که فردی همه‌چیز را بلد باشد، محتمل نیست ولی این که کسی بتواند هر چیزی را یاد بگیرد هم دور از انتظار نیست! شما می‌توانید با استفاده از ویدئو‌های آموزشی موجود در اینترنت و یا متن‌های خیلی خلاصه، کلیتی از مفاهیم مختلف را در پسِ ذهنتان داشته باشید و در صورت نیاز در آن‌ها عمیق شوید، چیزی که در دهه‌های گذشته دور از انتظار بود.

✨ برای مطالعهٔ بیشتر: مهارت‌های Tشکل

پیشرفت‌های فناوری به پیشرفت در ارتباطات بشری نیز منجر شده. شما به آسانی می‌توانید از طریق پلتفرم‌های مختلف (مانند LinkedIn یا Reddit) با خیل عظیمی از متخصصان در ارتباط باشید و با آن‌ها به اشتراک تجربه بپردازید. دانشجویی که در آزمون‌های مجازی تقلب می‌کند هم همین کار را می‌کند.

البته شاید بپرسید که ممکن است کسی که تقلب می‌کند، نمره‌ای بالاتر از کسی که تقلب نمی‌کند بگیرد. بنده به این قضیه واقف‌ام. این حقیقت قرن 21 است، کسی که از ابزار‌های مدرن استفاده نکند عقب خواهد‌ماند.

با این طرز فکر، یک برنامه‌نویس، یک مهندس، یک دانشجو و... باید زمان مشخصی از روز یا هفته را صرفاً به یادگیری بپردازد و دانش خود را به‌روز کند. یک سوال بسیار مهم، آیا اساتید دانششان را مطابق با پیشرفت‌های جدید به‌روز می‌کنند؟

یک رویکرد بهتر

همان‌طور که اشاره شد، ما به هر حال نیاز به یک روشِ ارزشیابی داریم. من یک پیشنهاد بهتر دارم. این پیشنهاد لزوماً برای همهٔ دروس نیست و خود من استفاده از این روش را برای درسی مانند زبان خارجه را منطقی نمی‌بینم.

برای نمونه، درس کنترل اتوماتیک (که از دروس مهم رشته‌های مهندسی مکانیک و برق است) را در نظر بگیرید. در روش سنتی این‌طور است که شما در محتمل‌ترین و استانداردترین حالت یک میان‌ترم و یک پایان‌ترم و احتمالا یک پروژه دارید. بیایید چند تغییر در این سیستم ایجاد کنیم:

شما به جای دادن میان‌ترم و پایان‌ترم، یک آزمون تیک‌هوم (Take Home) دارید. حجمی از سوالات (در حد 10تا) که به مدت یک ماه (یا شاید بیشتر) فرصت دارند. این سوالات مسائل دنیای واقعی و یا مسائل مفهومی هستند که شما با مراجعهٔ صرف به کتابِ مرجع (Reference) به پاسخ آن‌ها نمی‌رسید، ممکن است مجبور شوید تحلیل نرم‌افزاری انجام دهید یا این که در بین مقالات جست‌و‌جو کنید یا حتی ایده‌ای جدید را مطرح کنید. حل این مسائل زمان‌برند و هیچ اجباری بر حل تمام این سوالات نیست. شما به عنوان مثال تنها به هفتاد درصد از پرسش‌ها پاسخ می‌دهید. پرسش‌ها تحلیلی‌اند و باید گزارش حل آن‌ها در موعد مشخص تحویل داده شود.

این سوالات انفرادی نیستند، بلکه می‌توانند گروهی هم باشند و هیچ محدودیتی هم در تعداد اعضای گروه نداریم. بخش عمدهٔ نمرهٔ شما را این پروژه تشکیل می‌دهد ولی ممکن است فردی در گروه نقش سیاهی‌لشگر را ایفا کند یا این که حل این مسائل برون‌سپاری (Outsource) شود. برای جلوگیری از این قضیه یک آزمون شفاهی هم باید باشد. این آزمون چیزی بین 5 الی 15 دقیقه زمان خواهد گرفت و در این آزمون در رابطه با مفاهیم اصلی، دلیل انتخاب روش حل مسئله و... پرسش می‌شود. اگر فردی نتواند به هیچ‌کدام از این پرسش‌ها پاسخ دهد یعنی این که تقلب کرده و تشخیص این ماجرا کار سختی نیست. (این مدل از تقلب حتی مورد قبول من هم نیست!) ممکن است فردی یا گروهی علاقه‌مند به بُعد عملی درس کنترل اتوماتیک باشد. این افراد می‌توانند به جای حل دسته‌ای از سوالات، به انجام پروژهٔ عملی بپردازد.

در این روش خبری از تکلیف و ددلاین نیست. نیازی به کلاس حل تمرین هم نیست و دانشجویان می‌توانند سوالات خود را از طریق سامانه‌هایی مانند Discord یا Telegram با استاد درس یا اساتید حل تمرین در میان بگذارند. این سوالات و پاسخ‌هایشان می‌توانند آرشیو شوند و در ترم‌های آینده هم قابل استفاده باشند.

در این روش، استاد یک رسالت مهم دارد و آن هم انتقال مفاهیم است و نه کپی‌پیست کردن یک جزوه بر روی تخته‌سیاه/وایت‌برد. درسنامه می‌تواند به صورت اینترنتی در دسترس دانشجویان قرار بگیرد. چیزی که از استاد انتظار می‌رود، این است که فلسفهٔ پشت استفاده از یک رابطهٔ خاص، فلسفهٔ پشت یک مفهوم و... را توضیح دهد.

همچنین در این روش، ارزشیابی به نوعی مستمر محسوب می‌شود. دیگر خبری از شب‌امتحانی خواندن نیست و دانشجو در یک پروسهٔ پیوسته به مطالعه و بررسی می‌پردازد. نمی‌توان چنین تکلیفی را شب‌امتحانی جمع کرد و عمق یادگیری در این حالت (البته به ادعای بنده) بالاتر است. این که دانشجو باید در یک مدت زمان محدود به چند سوال پاسخ بدهد چه چیزی را نشان می‌دهد؟

در این روش شما چیزی را حفظ نمی‌کنید و به صورت آزاد به هر داده‌ای که می‌خواهید دسترسی دارید و از مغزتان به عنوان پردازنده (Processor) استفاده می‌کنید و نه به عنوان محل ذخیره‌سازی (Storage).

برای مثال در درس کنترل اتوماتیک، یک دانشجو باید بداند که کنترل کردن یعنی چه؟ چرا از تابع تبدیل لاپلاس برای بررسی رفتار سیستم استفاده می‌شود؟ متغیر s در توابع تبدیل کنترلرها به چه معناست؟ چرا از اعداد مختلط استفاده می‌کنیم؟ این پرسش‌ها از پرسش‌های اساسی و بنیادین درس کنترل خطی‌اند و در فصل‌های ابتدایی کتاب‌های مرجع (مانند اوگاتا) مطرح می‌شوند و در کمال تعجب اکثر دانشجویان، حتی آن‌هایی که نمره‌های بالا می‌گیرند، از پاسخ‌دادن به این پرسش‌ها عاجزاند و درکی از کنترل ندارند. شما این مسئله را می‌توانید به دروس دیگر هم تعمیم بدهید. آیا واقعاً اولویت سیستمِ آموزشیِ فعلی فهمیدن است؟

اگر شما با این رویکرد پیشنهادی مخالفید، از حالت‌های زیر خارج نیستید:

  • برای فرار از خدمت سربازی یا سایر عوامل مشابه به دانشگاه آمده‌اید. (که درکتان می‌کنم و این مشکلات صرفاً به نظام آموزشی محدود نمی‌شوند.)
  • علاقه‌ای به رشته‌ای که در آن تحصیل می‌کنید ندارید و صرفاً می‌خواهید مدرکی بگیرید و بروید. اگر موقع خواندن پاراگراف‌های بالا از عباراتی نظیر «ولمون کن حاجی» و «کی حوصلهٔ این کارا رو داره؟» و... استفاده کردید در این دسته قرار می‌گیرید.
  • به رویکرد پیشنهادی من انتقاد دارید که در بخش نظرات با دیدهٔ باز منتظر دیدگاهتان هستم.

البته لازم به ذکر است که این رویکرد، همهٔ مشکلاتی که مطرح شد را برطرف نمی‌کند، ولی من این رویکرد را ترجیح می‌دهم به سیستم فشل و پوچ فعلی.

مسئلهٔ «آرمان‌شهرِ دانشگاه»

متنِ پیش رو در انتقاد به آن‌چه که نوشته شد زیاد گفته می‌شود.

دانشگاه نمونه‌ٔ کوچکی از جامعه است. اگر اعضای این جامعهٔ کوچک ولی مهم به تقلب کردن در یک امتحان کوچک عادت کنند، در آینده تقلب‌های دیگر در سایر بخش‌های جامعه برایشان عادی خواهد بود. پس بیاییم با تقلب نکردن گامی مثبت برداریم در جهت اشاعهٔ فرهنگِ قانون‌مداری.

بنده تا جایی با این سخن هم‌دلم، ولی آن را کافی نمی‌دانم. چرا که این متن دانشجو را مقصر می‌داند و نه نظام آموزشی را. سایر پارادوکس‌ها را هم می‌توانید از متون بالایی پیدا کنید.

موردی جالب که در توییتر به آن برخوردم.
موردی جالب که در توییتر به آن برخوردم.

لبّ کلام:

  • تقلب‌کردن از نظر من اخلاقی‌ست. اما اگر اخلاقی هم نباشد، یقیناً عقلانی‌ست و انسان‌ها لزومی در رعایت‌کردن اصول اخلاقی ندارند و برای سیستم‌های نابه‌سامان، در مقیاس ماکروسکوپیک، تقلب عقلانی‌ترین گزینه است.

✨ برای درک بهتر، می‌توانید تکامل اعتماد را بازی کنید.

  • این که نمره در دانشگاه بی‌ارزش و نظام آموزشی پوچ و فشل است، تقصیر دانشجو نیست و نظام آموزشی باید خودش را اصلاح کند. تقلب از نظر من در چنین مواردی حکم نافرمانی مدنی را دارد.
  • در این که نیاز به ملاک و معیاری برای ارزشیابی هست شکی نیست و می‌توان روش‌های بهتری را برای ارزشیابی تدبیر کرد.
  • مهم‌ترین موردی که باید مورد توجه قرار گیرد، پیشرفت‌های حوزهٔ فناوری و نوع نگاه ما به جهان هستی در قرن 21 است. ما در عصر داده زندگی می‌کنیم.
هنرمندانِ «خوب» کپی می‌کنند، هنرمندانِ «عالی» می‌دُزدند. - پابلو پیکاسو

پس تقلب کنید، تقلب کردن شما نه غیراخلاقی‌ست و نه اشتباه. آن‌قدر تقلب کنید تا این سامانه بالاخره خودش را اصلاح کند. پس دانشجویان آزاد جهان، متحد شَ‍... بله؟ از منبر بیام پایین؟ چشم.

ممنون که خوندید.

مایهٔ افتخار.
مایهٔ افتخار.

راه‌نمای زندگی خوابگاهی

سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۱۶ ق.ظ

ا توجه به این که سال تحصیلی جدید در حال شروع شدنه و خیلی‌ها قراره به فیض خوابگاهی بودن نائل بشن، گفتم یه پست در رابطه‌ با زندگی خوابگاهی و تلخی‌ها و شیرینی‌هاش بنویسم. اگه نکته‌ای به ذهنتون می‌رسه حتمن توی بخش نظرات به اشتراک بگذارید. 🙌😘 (برای دیدن نسخه‌ی کامل‌تر (به همراه توییت و... ) وی‌پی‌ان خودتونو روشن کنید و توی ویرگول بخونید.)

خوابگاه چیست؟

خوابگاه یعنی جایی که توی اون زندگی خواهید کرد. خوابگاه خونه‌ی دوم شماست و هم‌اتاقی‌ها و هم‌واحدی‌های شما هم مثل خواهر و برادر شمان. خوابگاه‌ها به سه دسته تقسیم می‌شن:

1- خوابگاه دولتی: جاییه که هزینش نسبتن پایینه، معمولن نزدیک دانشگاه‌ست و توی خیلی از موارد شبیه پادگانه! توی خوابگاه دولتی بهتون غذای ارزون میدن (که در پایین راجبش توضیح می‌دیم!)، البته به شرطی که رزروش کرده باشید. خوابگاه دولتی شبیه مسافرخونه‌است، به این معنا که اتاق‌ها جدا جدا و عین همن (تقریبن) و دسشویی‌ها و حموم‌ها توی یک‌ جا‌های مشخصی‌ان. (و هر اتاقی حموم و دستشویی مخصوص خودشو نداره!) به احتمال قوی هر طبقه یه چند تا جای مشخص داره که سرویس بهداشتی و حموم و آشپزخونه‌ها اونجاست. سرویس بهداشتی و حموم و... هر خوابگاهی هر روز (یا حداکثر هر 3 روز یه بار) توسط نظافت‌چی‌های خود خوابگاه تمیز می‌شه. (البته وارد اتاق شما نمی‌شن و شما باید اتاق خودتون رو تمیز نگه دارید!) هر اتاقی هم (به نسبت اندازه و افراد درون اتاق) کمد، تخت (البته اکثرن بدون تشک!)،فرش و یخچال داره. معمولن تهویه و سیستم گرمایشی و سرمایشی هم داره (ولی ممکنه خراب بشن و یه هفته تعمیرش طول بکشه!) خوابگاه‌های دولتی معمولن بزرگن و چندصد نفری توش هستن؛ این یعنی می‌تونید با افراد زیادی آشنا بشید و دوستای زیادی پیدا کنید! خوابگاه‌های دولتی تمامن توسط دانشگاه مدیریت می‌شن و عوامل مدیریتی، حراست و... مستقیمن از دانشگاه حقوق دریافت می‌کنن.

2- خوابگاه خودگردان: تعریف جامعی برای خوابگاه خودگردان وجود نداره. دلیل اینی که بهش میگن خودگردان اینه که عواملی که اونو می‌گردونن از دانشجوی‌های ارشد و دکتری خود دانشگاهن. هزینه‌ی خوابگاه خودگردان معمولن بالاتر از خوابگاه دولتیه و معمولن هیچ تضمینی برای امکانات نیست. ممکنه بعضی اتاقا کوچیک باشن بعضیا بزرگ، ممکنه بعضی اتاقا بالکن داشته باشن و بعضی نه و... ولی در کل این شکلیه که هر طبقه به چند تا واحد تقسیم می‌شه و هر واحد هم معمولن سه چهار تا اتاق داره. هر واحد حموم، توالت وآشپزخونه مخصوص خودشو داره و شما اینارو با هم‌واحدی‌هاتون شریک می‌شید! خوابگاه‌های خودگردان معمولن کوچیک‌تر از خوابگاه‌های دولتین ولی بیشتر از خوابگاه دولتی حس خونه به شما می‌دن. توی خوابگاه خودگردان هم شما از امکانات رفاهی دانشگاه (مثل غذا) برخوردارید ولی این مدل خوابگاه‌ها معمولن از دانشگاه دورن.

3- خوابگاه غیردولتی (پانسیون): پانسیون صرفن برای دانشجو‌ها نیست و کارمند‌ها و سایر اقشار هم ازش استفاده می‌کنن. پانسیون‌ها (معمولن) تحت نظر دانشگاه نیستن و توی غذا و سایر امکانات باید دست به جیب خودتون باشید! سایر موارد هم (مثل نظافت، سایر اتاق و...) هم بسته به پانسیونیه که توش هستید. پانسیون‌ها معمولن از دوتا نوع دیگه‌ی خوابگاه‌ها گرون‌ترن و چون امنیتشون تضمین شده نیست، توصیه نمی‌شن.

داخل پارانتز اینو بگم که هر خوابگاهی معمولن اینترنت، نمازخونه و سالن مطالعه و سالن تلویزیون داره. بعضی‌ از خوابگاه‌ها (بیشتر تو خوابگاه‌های دولتی) بدنسازی و سالن ورزشی هم دارن. اینم در نظر داشته باشید که 99٪ تخت‌های خوابگاه‌ها دو طبقه هستن و هر کی زودتر برسه میره رو تخت پایین! 🤣😂


زندگی خوابگاهی

شما با چند نفر از اقصی نقاط ایران هم اتاقی می‌شید. شب رو توی یه جا می‌خوابید و به نحوی عجیب و غریب به همدیگه عادت می‌کنید! دوستی‌هایی که توی دوران دانشگاه شکل می‌گیرن خیلی پایدارن و ممکنه با هم یه بیزنسی رو شروع کنید و با هم کار کنید. معمولن هم اتاقی‌های شما هم رشته شما نیستن و این اتفاق خیلی خوبیه! به این خاطر که می‌تونید باهاشون راجب رشته‌هاشون صحبت کنید و ایده بگیرید! و البته لازمه که به این نکته اشاره کنم که هفته‌ی اول خوابگاهی بودن خیلی سخت و زجر آوره! چون توی محیط متفاوتی و به دور از خونه و خانواده خودتون (اونم یا چند صد نفر غریبه!) قرار می‌گیرید و این حس طبیعیه! ولی بدونید با گذر زمان به همدیگه عادت می‌کنید؛ تا جایی که موقع خداحافظی تو آخر ترم چشماتون خیس میشه و یه چیزی گلوتونو قلقلک می‌ده و موقعی که برمی‌گردید به خونه حس غریبگی با خونه و دلتنگی بهتون دست می‌ده!

اینو همیشه به ذهن بسپرید: دیگران شمارو همون قدر که شما اونارو تحمل می‌کنید، تحمل می‌کنن! باید مراعات همدیگه رو بکنید. نه صرفن هم اتاقی‌ها، بلکه هم واحدی‌ها و اتاق‌های دیگه. گوش دادن به موزیک با صدای بلند، ملچ مولوچ کردن موقع غذا خوردن، با صدای بلند خندیدن موقعی که دوستاتون خوابن یا دارن درس می‌خونن بی‌شعوریه! و بدونید این افراد می‌تونن به مسئول خوابگاه مراجعه کنن و از اون فرد شکایت کنن. سرک کشیدن توی وسایل دیگران، دزدی، به اجازه استفاده کردن از وسایل دیگران هم همین وضعو داره.

ولی جدای از اینا، دوستی‌هایی که با هم اتاقی‌هاتون شکل می‌دید خیلی پایدارن و دوران شیرینی از زندگی شماست. و البته اینو بدونید که زندگی خوابگاهی (مثل این نوشته‌ها) فانتزی نیست و قراره کلی به همدیگه فحش (به ویژه فحش قومیتی) بدید.🤣 اگه کال‌آو‌دیوتی، دوتا، PES و FIFA بلد نیستید،نگران نباشید؛ توی چند ماه توشون حرفه‌ای می‌شید. معمولن به سبک موزیک هم اتاقی‌هاتون عادت می‌کنید و با هم میرید گردش و تفریح. شوخی‌های خرکی، پاسور بازی کردن و مسخره‌بازی عمده‌ی وقت مفید شما توی خوابگاه رو تشکیل می‌ده و البته این لالوها عده‌ای هم پیدا می‌شن که درس هم می‌خونن...

معمولن خوابگاهی (یا در حالت کلی دانشجو) شدن به این معنیه که قراره کلی فیلم و سریال ببینید. روایت داریم که اصلن دانشجویی که Friends ندیده اصلن دانشجو نیست! به طور خلاصه شما در طول مدت خوابگاهی بودن یک چیز رو خیلی خوب یاد می‌گیرید: زندگی [نیمه] مستقل


رفاه خوابگاهی

همین اول کار به این نکته اشاره کنم که خوابگاه به هیچ وجه رفاه خونه‌ی شمارو نداره! (مخصوصن موقعی که توالت و حمومتون رو با چندده نفر دیگه شریکید 😂) بذارید با غذا شروع کنیم.

غذای خوابگاه بَده. در واقع حالت لاکچری غذای پادگانه و (به جز جوجه کباب) بقیه‌ی غذاهاش تعریف چندانی ندارن. برنج بی‌کیفیت خارجی (و گاهن پلاستیکی!)، کوبیده‌ای که توش پوست مرغ ریختن (و واسه همین نرمه)، عدس پولویی که عدسش مزه خاک میده و گوشتش ترشه و برنجش بی مزست! انقد بهتون شنیتسل و کوکو میدن که شبیه مرغ می‌شید! ماکارونی‌هاش خشکه و استانبولی‌پلو‌هاش شمارو می‌بره به اردوگاه کار اجباری گولاگ در اتحاد جماهیر شوروی! ولی با این‌همه بدی غذاهاش نسبتن ارزونن و هر وعده حدود 700 تا 2000 تومان هزینه داره. صبحونه‌ها هم معمولن به صورت بسته‌های هفته‌ای یا دو‌هفته‌ای عرضه می‌شن که توشون تخم‌مرغ، خامه و... داره و هزینش کمتر از 10 تومنه ولی معمولن (متاسفانه) خوابگاهی‌ها عادت به خوردن صبحونه رو ترک می‌کنن! البته به این نکته هم اشاره بکنم که معمولن کنار غذاها آش، سوپ و سالاد هم میدن.

البته به این نکته توجه داشته باشید که ممکنه که بر اثر فراموشی (یا تنفر) غذایی رو رزرو نکرده باشید. پس باید راه‌های سیر نگه داشتن خودتونو یاد بگیرید. بیسکوئیت و کیک تا یه مدت شما رو سیر نگه می‌دارن ولی بعد یه مدت یا باید آشپزی یاد بگیرید، یا باید از بیرون غذا بگیرید؛ باید ببینید کدوم یکیش به صرفه‌تره. خودتونو برای یه رژیم غذایی پر از نودل، برنج، هات‌داگ، بندری، همبرگر، ژامبون (که چهار مورد آخر می‌تونن آپشن «ویژه» هم داشته باشن که همون اضافه کردن قارچ و پنیره!) آماده کنید! پس یادتون نره: کیترینگ‌ها، غذافروشی‌ها، فست‌فودها و سگ‌پزیای (😂) دوروبر خوابگاهتون رو خوب رصد کنید!

و به این نکته‌ توجه داشته باشید که توی اپلیکیشن‌هایی مثل ریحون، اسنپ‌فود، چنگال و چیلیوری هم غذافروشی با قیمت مناسب پیدا می‌کنید. جالبه بدونید که این اپ‌ها دائم تخفیف می‌دن و حتمن از این تخفیفا استفاده کنید. اکثر موارد ارزون‌تر از روش‌های بالا در میاد. (اپلیکیشن چنگال کد تخفیف دائمی 30٪ بدون محدودیت داره با کد: chatrbaazan)

نظافت اتاق شما با خودتونه! اگه فرش رو کثیف کردید باید خودتون بشوریدش، غذا نباید بیرون بمونه وگرنه گند می‌زنه (و اون موقعه که می‌فهمید که آش هم گند می‌زنه!)، لباساتونو یا باید خودتون بشورید یا باید بدید توی لباسشویی خوابگاه بشورن و مهم‌تر از همه، یخچال! اگه یخچال بو گرفته باشه مجبورتون می‌کنن بشوریدش! پس الکی نباید پرش کنید و نذارید چیزی توش گند بزنه!

و صد البته می‌رسیم به دعوای اصلی، کی اتاقو تمیز می‌کنه؟! توی این مورد حتی شورای امنیت سازمان ملل هم نمی‌تونه کاری کنه و دست خودتونه! فقط این یادتون باشه: اگه الآن تمیز کردنش سخته، پس فردا تمیز کردنش غیر ممکنه! پس خودتونو برای «آدمْ بزرگِ اتاق» بودن و فداکاری و از خود گذشتگی کردن آماده کنید.

اگه یکی توی خوابگاه سرما خورده باشه، کل خوابگاه سرما می‌خورن! پس حتمن واکسنشو به موقع بزنید. ممکنه یکی از دوستاتون بیمار بشه، باید ازش مراقبت کنید یا ببریدش بیمارستان و به خانوادش اطلاع بدید. پس دقت داشته باشید که: شماره تلفن خانواده و یا آشنای نزدیک هم اتاقی‌ها و دوستاتون رو داشته باشید. اگه بخوام کابوس زندگی خوابگاهی رو در یک کلمه خلاصه کنم، باید به «ساس» اشاره کنم. حشره‌ای که توی تخت و بالش و... شما تخم‌گذاری می‌کنه و تنها راه نابود کردنش سم‌پاشیه. کوچک‌ترین آسیب جسمی برای انسان نداره ولی اثر روانی شدیدی داره، در حدی که فک می‌کنید الآن داره رو بدن شما راه می‌ره! احتمال این که در حالت نرمال اتاق شما ساس بگیره کمتر از 1 درصده ولی اگه بهداشت رو رعایت نکنید، این احتمال رو افزایش می‌دید!

خوابگاه پسرانه vs خوابگاه دخترانه

زندگی در خوابگاه دخترانه خیلی به زندگی آدمیزاد نزدیک‌تره تا زندگی در خوابگاه پسرانه! پس دخترخانوم‌ها مطمئن باشن زندگی خوابگاهی اون‌قدری که برای پسرا سخته برای شما سخت نیست! (البته این ریشه در ذات ما پسر‌ها هم داره‌ها ولی بگذریم!) ولی در عوضش محدودیت هم دارید. برای مثال شما (منظور دختر‌ها) حق پوشیدن تاپ در محیط خوابگاه رو ندارید (البته تو بعضی از خوابگاه‌ها این هست و نه همشون) و اگه ببیننتون جریمتون می‌کنن. در حالی که تو خوابگاه پسرونه دیدن یه پسر که فقط یه شرت تنشه و یه حوله انداخته رو شونش داره با دمپایی لاانگشتی پله‌هارو می‌ره بالا جزو نُرم‌های زندگی خوابگاهی به حساب میاد! ولی جدای از این مسائل، (به نظر من البته) زندگی توی خوابگاه دخترانه خیلی خشک‌تره تا خوابگاه پسرانه. ولی عوضش آرامش خوابگاه پسرانه خیلی (خیلی خیلی ...) کمتره! توی خوابگاه پسرانه هر لحظه ممکنه صدای عربده کشیدن یکی بیاد و این اتاق جواب اربده‌ی اون‌یکی اتاق رو بده و... شوخی‌های خرکی هم توی توی خوابگاه‌های دخترانه خیلی کمتره. خوابگاه‌های دخترانه خیلی تمیز‌ترن و خلاصه این که : زندگی در خوابگاه دخترانه خیلی به زندگی آدمیزاد نزدیک‌تره تا زندگی در خوابگاه پسرانه!

پ.ن: یه محدودیت خیلی بزرگی که خوابگاه‌های دخترانه دارن (و من تا چند لحظه پیش خبری ازش نداشتم) این بود که توی خوابگاه‌های پسرانه معمولن گِیت و در اصلی رو ساعت 12 شب می‌بندن و صبح ساعت 6 باز می‌کنن ولی توی خوابگاه‌های دخترانه، پاییز و زمستون ساعت 9 (و بعضی جاها 8:30 حتی!) و توی بهار و تابستون 10 شب می‌بندن!‌ (البته من خودم دلیلشو دقیق متوجه نمی‌شم که چرا؟ اون اتفاقی که شب می‌افته صبح و ظهر نمی‌تونه بیفته؟!)

نکات پایانی

  • شما خیلی از وسایلتون رو با هم دیگه شریک می‌شید و هر کسی سشوار خودشو استفاده نمی‌کنه. این یه قانونه! یکی اتو داره، یکی قابلمه داره، یکی ریش‌تراش داره و اینا رو باید با همدیگه Share کنید!
  • وسایلی که حتمن باید همراه داشته باشید: بشقاب، لیوان، قاشق و چنگال، ژیلت، حوله، ناخن‌گیر، مسواک و خمیردندان، نایلون فریزر، چسب زخم، ژلوفن و سرماخوردگی بزرگسالان (یا کلد‌استاپ) و استامینوفن کدئین و آموکسی‌سیلین، شامپو و صابون و لیف، تابه، قابلمه، برس، قند و شکر و قهوه و چای. (ابزارهایی مثل سشوار و اتو و ... هم باید باهمدیگه تصمیم بگیرید.)
  • مواقعی پیش میاد که شما به خواب نیاز دارید و سر و صدا و نور نمی‌ذاره بخوابید! برای همچین مواقعی چشم‌بند و گوش‌گیر داشته باشید.
  • وقتی گروهی زندگی می‌کنید، باید هزینه‌ها رو مدیریت کنید. پس این که کی، چقد خرج کرده رو حتمن یه جا یادداشت کنید تا آخر هر ماه باهمدیگه تسویه حساب کنید.
  • ممکنه سطح رفاه خانوادگی شما از هم اتاقی‌هاتون بیشتر باشه، پس مراعات اون‌ها رو بکنید. لاکچری بازی در نیارید که مورد نفرت واقع می‌شید. خاکی باشید و خاکی بمونید.
  • ارتباط برقرار کردن با همدیگه رو یاد بگیرید. فرض کنید هم اتاقی شما خبر فوت یکی از عزیزان نزدیکشو دریافت کرد، شما نباید یه گوشه بی‌اهمیت بشینید، باید بتونید دلداریش بدید. فراموش نکنید که شما عضوی از یک خانواده به حساب میاید.

بچه‌های خوابگاه خودگردان (بخوانید روان‌گردان!) حافظ، خرداد 96، کمپین انتخاباتی مهندس م. یک عده دانشجوی خوابگاهی در حال مسخره‌بازی!
بچه‌های خوابگاه خودگردان (بخوانید روان‌گردان!) حافظ، خرداد 96، کمپین انتخاباتی مهندس م. یک عده دانشجوی خوابگاهی در حال مسخره‌بازی!


اینا نکاتی بود که به ذهنم رسید. اگه سوالی دارید یا اگه حس می‌کنید چیزی رو جا انداختم توی بخش نظرات بگید. ممنون بابت وقتتون 😘😉

  • ۴ نظر
  • ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۱۶

بالاخره برویم دانشگاه یا خیر؟

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۷ ب.ظ
این مطلب در ویرگول منتشر شده.

بعد اومدن به ویرگول، یکی از موضوعاتی که خیلی نظرم رو جلب کرد این بود که خیلیا دل خوشی از دانشگاه ندارن! یا از اینی که رفتند دانشگاه پشیمونن یا از این که نرفتن دانشگاه خوشحالن! از این قسم افراد توی توییتر خیلی بیشتر دیدم. معمولن نسبت به این قشر از افراد بی‌اهمیت بودم تا این که پستی از علی تحت عنوان «
دانشگاه بروم یا نه» رو دیدم و تصمیم گرفتم کمی در این باره بنویسم! توجه داشته باشید که اکثریت مطالبی که توی این پست نوشته شده بیشتر برای رشته‌های مهندسی و شاید علوم پایه صادق هست و برای رشته‌های دیگه (مثل حقوق و دندانپزشکی) شاید زیاد به درد نخوره.البته عنایت داشته باشید که بنده فقط 2 ساله که دانشجو هستم و مطمئنن تجربه‌ی خیلی از شما دوستان از من بیشتره. خوشحال می‌شم نظرات شما رو هم بشنوم.

آیا دانشگاه کار یاد می‌دن؟

مسلمن یکی از دلایل مراجعه خیلی‌ها به دانشگاه، کسب آمادگی برای ورود به بازارکار هست. ولی سوء تفاهمی که به وجود میاد اینه که توی دانشگاه کار یاد نمی‌دن! برای مثال اگر رشته‌ی شما مهندسی مکانیک باشه (تقریبن) هیچوقت به شما نرم‌افزار‌هایی مثل SOLIDWORKS رو به صورت مستقیم یاد نمی‌دن و شما باید به صورت مستقل یادگیری اون‌ها رو شروع کنید. دلیل این شاید این باشه که دانشگاه محل تحصیلات آکادمیک هست و طبیعیه که توش دانش غیرآکادمیک جزوی از سیلایس (برنامه) درسی نخواهد بود. ولی به این نکته هم توجه داشته‌باشید که برای استفاده از ابزارآلات مختص رشته خودتون دونستن دانش آکادمیک در اون حوزه الزامیه. به عبارت بهتر دانشگاه قراره که مهندس تربیت بکنه، نه تکنسین. کسی که قبول می‌کنه توی یک محیط آکادمیک دوره بگذرونه، ناچاره که پیش‌نیازهای تئوری زیادی رو یاد بگیره که شاید به ظاهر به درد نخورن ولی پیش‌نیاز دانشی هستند که شما در آینده یاد خواهید گرفت. کسی که دانش‌های پایه‌ایش رو خوب یاد نگرفته، توی یادگیری دانش‌های تخصصیش دچار مشکل می‌شه و به ناچار نظام دانشگاهی رو متهم می‌کنه.شما اگر بخواید بدون رفتن به دانشگاه کار یاد بگیرید، ناچارید خودتون دانش آکادمیک اون حوزه رو یاد بگیرید. برای مثال هیچ برنامه نویسی نمی‌تونه بدون یادگرفتن مبانی برنامه نویسی یا الگوریتم‌ها یه برنامه نویس بشه. به همین علت شما به پشتوانه تجربه‌ی کاری و دانش آکادمیکتون می‌تونید پیشرفت بکنید و یا حتی دانش کاری خودتون رو توسعه بدید. برای کسب کردن دانش فنی ابزار زیاده. به قول یک دوستی:
بزرگترین دانشگاه دنیا، Stanford یا Oxford نیست، بلکه YouTube بزرگترین دانشگاه دنیاست!
هر ابزاری که بخواید توی یوتیوب یک عالمه آموزش درباره اون (به زبان‌های مختلف) آپلود شده. اگر دنبال آموزش‌های جمع و جورتری می‌گردید، Coursera رو به شدت توصیه می‌کنم! کافیه یه مدت با یکی از دوره‌هاش برید جلو تا به فوق‌العاده بودنش پی ببرید!از نظر من نیازی به کلاس رفتن و پول خرج کردن الکی نیست، شما می‌تونید بدون اینکه یک ریال از جیبتون خرج کنید به روز‌ترین دانش‌ها رو از طریق YouTube و سایر سرویس‌ها یاد بگیرید. برای اون دسته از دوستانی که دنبال منابعی برای دانش آکادمیک (به جز کتاب) هستن، مکتب‌خونه (به زبان فارسی) و دوره‌های رایگان OpenCourseWare دانشگاه MIT و دوره‌های رایگان دانشگاه Stanford (به زبان انگلیسی) رو توصیه می‌کنم. مسلمن کیفیت دوره‌های انگلیسی خیلی بهتر از دوره‌های فارسیه و همراه فایل‌های ویدیویی‌شون، تکالیف و جزوات درس از طریق سایت قابل دسترسی هستن! اون هم به صورت رایگان!

آیا درست انتخاب رشته کردید؟

این سوال بسیار مهمیه. آیا قبل از انتخاب رشته در رابطه با بازار کار، زیرشاخه‌ها، دانش فنی مورد نیاز و حوزه کاری رشتتون تحقیق کرده بودید؟ آیا به رشته‌ای که انتخاب کرده بودید، علاقه داشتید؟ با روحیات شما سازگار بود؟اگر پاسخ شما به سوالات بالا منفی است، ایراد از شماست و نه از دانشگاه! دکتر محمد جعفر مصفا در کتاب «تفکر زائد» گفته:
ما چند جور علاقه داریم که متاسفانه در زبان فارسی همه آن‌ها با یک کلمه خطاب می‌شوند، «علاقه». نوعی از علاقه وجود دارد که در انگلیسی به آن Passion گفته می‌شود. شما هنگامی که شروع به انجام کاری می‌کنید، حتی اگر از انجام آن کار متنفرید، کم کم در وجود شما علاقه‌ای به وجود می‌آید که رفته رفته آن تنفر را کمتر و کمتر می‌کند. اصطلاحن Passion شما نسبت به انجام آن کار افزایش می‌یابد.
اگر حس می‌کنید علاقه‌ای به رشته‌ای که در آن تحصیل می‌کنید ندارید، به دنبال مطالب جالب مرتبط با زمینه درسی خودتان بگردید. با افراد متخصص در آن حوزه صحبت کنید و خلاصه کاری کنید تا بیشتر با درسی که می‌خوانید آشنا شوید. یا به عبارت بهتر دنبال ایجاد کردن Passion درخودتان باشید! اگر حس کردید علاقه‌ی اصلی شما چیز دیگریست، پس به تغییر فکر کنید.

کلام پایانی

دانشگاه جدای از آن که مشکلات فراوانی دارد و جا برای اصلاح در آن بسیار زیاد است، ولی پلی است برای آشنا شدن با افراد جدید و افراد هم دغدغه با شما و تجربه‌ی نوع جدید و شیرین‌تری از زندگی؛ زندگیِ دانشجویی. امیدوارم این نوشته‌ها به شما در انتخاب مسیر زندگی‌تان کمک کرده باشد. محتوای این پست ممکن است در آینده تغییر کرده و مطالبی به آن افزوده یا کاسته شود. اگر نقدی بر این نوشته‌ دارید منتظر شنیدن دیدگاه شما هستم. ممنون بابت وقتی که گذاشتید ♥.
  • ۱ نظر
  • ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۳۷

دانشگاه یا مهد کودک؟

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۳۰ ب.ظ


تعجب نکنید! این یک مطلب کاملن جدیست!
در طول دو هفته ی گذشته که توسط امتحانات میانترم به سرحد حاملگی رسیدم (!) به این موضوع فکر میکردم که آیا دانشگاه در ایران، "دانشگاه" هست یا نه؟ آیا انتظاراتی که حداقل من به شخصه از دانشگاه داشتم با آن چیزهایی که با آن مواجه شدم سنخیتی دارند یا نه؟ به عنوان یک دانشجوی مهندسی مکانیکِ دانشگاه خواجه نصیر تهران به نتایجی رسیدم که جالب توجه اند ...

سیستم مهدکودکی

یکی از بزرگترین تفاوت هایی که برای دانشگاه و دبیرستان بیان میشود، آزادی عمل بیشتر است. چیزی که توهمی بیش نیست. انتظاری که من از دانشگاه داشتم این بود که دانشگاه از استاد انتظاری نداشته باشد! اگر این اتفاق می افتاد دانشجو هم میتوانست آزادیِ عملِ علمی بیشتری داشته باشد ولی الآن تنها بهانه درس خواندن دانشجو نمره است، آن هم فقط شب امتحان. دقیقن چیزی شبیه مهدکودک. ای کاش سیستم دانشگاه ها (چیزی مثل دوره دبستان) بر اساس نمره نبود؛ چرا که نمره ملاکِ شایسته ای برای ارزیابی شایستگی های یک دانشجو نیست.
چرا که ممکن است یک دانشجو درسی را با استادی بردارد که نه تنها خوب درس نمیدهد، بلکه اطلاعات غلط انتقال میدهد ولی نمره خوب میدهد و برعکس، استادی که از ثانیه ثانیه کلاسش مطلب مفید علمی و عملی و تجربه میبارد ولی خودش در آغاز ترم میگوید که بالاترین نمره ی ترم قبل 15.5 بوده! شما کدام را ترجیح میدهید؟ جامعه کدام را ترجیح میدهد؟!
تصور ایده آل من از دانشگاه، جاییست که دانشجو به زور نمره به آنجا نمیرود، بلکه به خاطر "احساس نیاز" به دانشگاه میرود. استاد هم وقت کلاس را با حضور غیاب کردن و چنین کار هایی هدر نمیدهد و فقط علم و دانش خودش را منتقل میکند.
آخر چه معنی میدهد که یک استاد بگوید "بعد از من وارد کلاس نشوید." ؟! آیا این دانشگاه است؟

اضافات به درد نخور

دانشگاه (حداقل تا الآن که ترم 2 هستم) پر بوده از مزخرفاتی که هیچ تاثیری در من و آینده ام ندارند. آخر دانستن "اثبات قضیه مقدار میانگین برای عبارت های انتگرالی" تا به اینجا گره از گره های کدام مهندسی مکانیکی گشوده؟ دانستن "دیدگاه اسلام در رابطه با الیناسیون (از خود بیگانگی) از منظر اگزیستانسیالیسم" در طراحی کدام ابزار مکانیکی استفاده شده؟
انتظاراتی که من و خیلی افراد دیگر از دانشگاه داشتیم مجموعه ای از مطالب کاربردی بود که نقشی سرنوشت ساز در آینده ما خواهند داشت اما چیز هایی که الآن میبینیم مجموعه ای از مزخرفات و اضافات اند که جز تلف کردن وقت دانشجو ارزش دیگری ندارند!
قبل از آمدن به دانشگاه میشنیدم که میگفتند که "90% مطالبی که در دانشگاه به شما میگویند، کوچکترین تاثیری در آینده شغلی شما ندارند." اما باور نمیکردم. تا اینکه خودم با چشمان خودم دیدم. از دروس پایه که بگذریم (فیزیک و ریاضی و شیمی)، دروس اختصاصی هم تعریف چندانی ندارند. برای مثال (برای منی که مهندسی مکانیک میخوانم) درسی مانند "علم مواد" شاید سرفصل های به ظاهر (و حتی به واقع!) مهم و به درد بخوری داشته باشد ولی دانستن نکته به نکته و سطر به سطر آن به درد هیچ مهندس مکانیکی نمیخورد! شاید فقط 10% کتاب علم مواد کلیستر به درد یک مهندس مکانیک بخورد، پس چرا باید وقت دانشجو را با این اضافات تلف کنیم؟
مثال همین نکته برای درسی مانند استاتیک هم رخ میدهد. مگر همه محاسبات (در قرن 21) به وسیله رایانه ها صورت نمیگیرند؟ پس چرا به جای آموختن نرم افزار، مطالبِ (به درد نخور که نه،) کم اهمیت را به دانشجو یاد بدهیم؟ آیا اگر این اضافات را حذف کرده و به قول معروف برویم سر اصل مطلب بهتر نیست؟

حاشیه های پررنگ تر از اصل مسئله!

دانشگاه جاییست پر از حاشیه! از حاشیه ها و بگیر و ببند های سیاسی بگیر تا حواشی احساسی! شاید ریشه اصلی همچین اشکالاتی در دوران دبستان تا دبیرستان باشد، جایی که به مدت (حداقل) 12 سال آزادی نیست، جنسِ مخالف نیست و تفکر انتقادی نیست. در چنین شرایطی شیفتِ ناگهانی از دانش آموزی به دانشجویی چنین مشکلاتی را به بار می اورد.
یکی از دوستان تعریف میکرد اوایل که وارد محیطِ دانشگاه شده بود، مهر دختری به دلش افتاد. با هم به کافی شاپ رفتند و در همان روز اول 400 هزار تومان پیاده شدند! (البته بهتر است بگوییم پیاده شد چون خیلی زشت است که حساب ها را معشوقِ مونث حساب کند!). البته بگذریم از این که حالا هیچ رابطه ای با هم ندارند و آن دختر هم پس از وِی با چند پسر دیگر هم پریده! (حال چقدر به جیب آنها فشار وارد کرده، بماند...)
 

کلام پایانی...

نتیجه گیری که از این بحث میشود، این است که تا زمانی که نظام دانشگاهی ایران اصلاح نشود، "دانشگاه" ، "دانشکاه" خواهد بود.
نظر شما چیست؟


  • ۲ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۳۰