شکرخواری: چرا تقلب در امتحانات دانشگاه را اخلاقی و درست میدانم؟!
این یک متن کاملاً جدی و فلسفیاجتماعی است و دنبال مسخرهبازی و... نیست. من (در هنگام نگارش این متن) یک دانشجوی سال آخر مهندسی مکانیک در دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی که صفاتی مانند گیک یا خرخوان را دارد، هستم. با ظهور پدیدهٔ کرونا و تعطیلی تدریس حضوری در دانشگاهها، موردی که از نظر من بدیهی و روشن بود برای برخی از دوستانم عجیب و نادرست میآید، آن هم «اخلاقیبودن تقلبِ درسی» در عصر امروز است. یا به عبارت بهتر، ما هیچ دلیل اخلاقیای برای «غیراخلاقیبودن تقلب» نداریم. در این متن تلاش میکنم تا این مطلب را تشریح کنم.
توجه داشته باشید که در این متن، مراد از اخلاق و اخلاقیبودن، نه به معنای جاافتاده در سنت، که به معنای فلسفی و منطقیاش است.
«مردم رعایت نمیکنند!»
نکتهٔ مهمی که از نظر بنده بر کلیات این متن سایه میاندازد، بحث مسئولیت مردم در برابر نابهسامانیهای جامعه است. فرض بگیرید که چراغ راهنمایی خیابان برزیل در میدان ونک را از جایش بِکنید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا افزایش آمار تصادفات رانندگی در این تقاطع اعجابآور است؟ به نظر من نه. شما در چنین نابهسامانیای چهکسی را مقصر میدانید؟ رانندگان یا مسئولی که چراغ راهنمایی و رانندگی را از جایش کنده؟ به صورت دقیقتر، مسئولین از خود مردمند و شکی در این قضیه نیست، ولی نمیتوان مقصر افزایش آمار تصادفات را مردم دانست، غیر از این است؟ این که در دانشگاه تقلب صورت میگیرد ناشی از «بد» یا «خلافکار» بودن دانشجو نیست، بلکه از نابهسامانیِ نظام دانشگاه است. ما هماکنون بحث مشابهی را در زمینهٔ کرونا در کشورمان تجربه میکنیم. وظیفهٔ مسئول این است که با تبیین سیاستگذاری دقیق، جلوی کشتهشدن مردم را بگیرد، نه این که بیاید و به دوربین زل بزند و بگوید که «مردم رعایت نمیکنند.»! مردم، آن هم در وضعیت نابههنجار فعلی، کاری را انجام میدهند که مجبورند، نه کاری که از فیلتر مسئولِ بالاشهرنشین عبور میکند.
البته باید توجه داشته باشید که هم دولتها، ملتها را میسازند و هم ملتها، دولتها را. این قضیه مسئولیت هیچکدام از طرفین را سلب نمیکند، ولی چیزی که در بحث ما اهمیت دارد کهنه و بهدردنخور بودن سیستمِ آموزشی است. سیستمهای اجتماعی، پیچیدهاند، به این معنا که ساختار بالا به پایینی در آنها برقرار نیست، بلکه شبکهای بههمپیوسته از بازیگرانند که همه روی هم تاثیر میگذارند. اما بدیهی و منطقی است که در چنین مواردی، تاثیر قانونگذاری بیشتر از تاثیر مردم است.
خب، کجا بودیم؟
نمره چه چیزی را نشان میدهد؟
آیا تا به حال به این قضیه فکر کردهاید؟ نمره چه چیزی را نشان میدهد؟ سوالیست که در ظاهر ساده به نظر میرسد ولی موقعی که به آن منطقی و عمیق فکر میکنید میبینید که فکر کردن به آن چندان هم خالی از لطف نیست. جوابِ کوتاهِ این سوال: هیچ چیز!
ملاک اصلیِ ارزشیابی دانشجویان در طول دورهٔ کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا، نمرهایست بین 0.25 الی 20. آیا این نمره عمق درکِ مفاهیم را نشان میدهد؟ میبینیم که خیر. آیا این نمره آینهٔ تلاش دانشجوست؟ نمیتوان گفت لزوماً بله. آیا دانشجویی که نمرات پایینی دارد، نمیتوان خروجی علمی در محیط آکادمیک داشته باشد؟ نمیتوان گفت لزوماً نه! پس چرا خودمان را درگیر نمره کردهایم؟
✨ برای درک بهتر مورد آخر میتوانید به کتاب ساختار انقلابهای علمی از توماس کوهن که مرجع راه و روش علمی است مراجعه فرمایید.
بگذارید سوال را بهتر بپرسم، آیا افرادی که نمرات بالا گرفتهاند، اولویت و ارجحیتی به دانشجویانی که نمرات کمتری گرفتهاند دارند؟ موقعی که منطقی به این قضیه نگاه میکنید، میبینید که نمیتوانید بگویید آری! آیا ایراد از ذات نمره است یا از سیستمِ نمرهدهی؟ به نظر من از دومی. ما به هر حال باید ملاک و معیاری برای سنجش دانشجو در طول ترم داشته باشیم، ولی این معیار تا چه حد بر «یادگیری» تمرکز دارد؟ میبینیم که خیلی کم. من ایرادات زیر را به سیستمِ نمرهدهی وارد میدانم.
- این سیستم استانداردسازی نشده! برای این که منظور مرا بهتر درک کنید، تصور کنید که دو استاد داریم، یکی در دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و دیگری در دانشگاه آزاد واحد تهران-جنوب. هر دویِ این اساتید، درس کنترل اتوماتیک را ارائه میدهند. ما یک برگهٔ پایانترم از سوالاتی که مورد تایید هر دو استاد بود را به هر دویِ این اساتید میدهیم، آیا پس از تصحیح، نمرهٔ این دو استاد (برای پاسخهای یکسان) برابر خواهد بود؟! به احتمال خیلی خیلی خیلی قوی نه! این بدان معناست که این سیستم استانداردسازی نشده! یک دانشجوی چاپلوس میتواند به راحتی از یک دانشجوی سختکوش نمرهٔ بیشتری کسب کند. یا یک استاد علاوه بر این که پایانترم سختتری گرفته، در طول ترم هم از دانشجویان کار کشیده ولی استاد دیگر حتی حضوروغیابش هم اختیاریست و خیلی از دانشجویان سر جلسهٔ آزمون با استاد آشنا میشوند! استانداردسازی به این معناست که این دو استاد باید نمرهٔشان اختلاف خیلی کمی داشته باشد.
- آیا سیستمِ آزمون حضوری و کتبی، بهینه است؟ بهینه از منظر بررسی یادگیری دانشجویان. میبینیم که نه. کسی که در درس کنترل خطی نمرهٔ بالایی میگیرد، لزوما آن را خوب یاد نگرفته. ممکن است که استاد سوالاتش را از تکالیفش بدهد، در این حالت یک دانشجوی «منطقی» به جای فهمیدن مفهوم و ضرورت استفاده از تبدیل لاپلاس، به حفظکردن سوالات میپردازد. آیا رویکرد بهتری هست؟ من تصور میکنم که هست و در ادامه در بخش «یک رویکرد بهتر» توضیح دادهام.
- تا اینجای کار همگی قبول داریم که دانشگاه سعی دارد تا در زمینهٔ برگزاری آزمونها از تقلبها جلوگیری کند. یک پرسش دیگر، آیا دانشگاه در عرصههای دیگر هم جلوی تقلب را میگیرد؟ آیا دانشجویی که با چاپلوسی و تملق، خود را عزیز دل استاد میکند و صرفاً به این خاطر نمره میگیرد، متقلب نیست؟ آیا دانشجویی که با مانتوی جلوباز و کلیپس و لفظ استاااااااااد سعی در اغوای استاد دارد متقلب نیست؟ آیا استادی که بعد از آزمونهای پایانترم، ناپدید میشود و به اعتراضات دانشجویان پاسخ نمیدهد متقلب نیست؟ آیا استادی که کلاس را رها کرده و حلتمرینهایش را به جای خودش به کلاس میفرستد متقلب نیست؟ آیا استادی که با دزدیدن ایدهٔ دانشجو، اعتبار علمیاش را بالا میبرد متقلب نیست؟ آکادمی چرا با این تقلبها کاری ندارد؟!
- اگر ملاک نمره یادگیری است، پس چرا اعتراض و التماس به استاد نمره را بالا میبرد؟
حس میکنم که مواردی که به آنها اشاره شد کافی بودند، ولی حال با این مقدمات به بحث مهمتری میرسیم. که آیا این روش از آموزش که در دانشگاهها ارائه میشود، مطابق با پیشرفت فناوری است؟
زندگی در عصر اطلاعات
عصری که در آن زندگی میکنیم، تفاوتِ فاحشی با زمان نیوتون و گالیله و ارسطو و سقراط دارد و آن هم چیزی نیست به جز داده. حجم انبوهی از اطلاعات در هر ثانیه از یک گوشی به گوشی دیگر و از رایانهای به رایانهای دیگر ارسال میشود. نگاه با عینکِ داده، جهانبینی ما را نسبت به موضوعات مختلف تغییر داده. ما دیگر دلیل سقوط اتحاد جماهیر شوروی را فقط فساد و سیستمِ اقتصاد دولتی نمیدانیم، بلکه ضعف این کشور در مدیریت داده میدانیم. یوال نوح حراری در کتاب انسان خداگونه ادعا میکند که بشریت در حالت عبور از انسانگرایی (اومانیسم) به دادهگرایی (دیتاایسم) است. ما در حال مشاهدهٔ تغییراتی شگرف در هستیِ اطرافمان و در نوع نگرشمان به پدیدهها هستیم.
اما با این اوصاف در دانشگاه درسهایی را میگذرانیم که سیلابسشان در بسیاری از موارد در 20 سال گذشته کوچکترین تغییری نداشته. تعداد یافتههای علمی با سرعت سرسامآوری در حال افزایش است ولی نوع نگرش ما به این یافتهها در دههها (بلکه سدههای) گذشته تغییر چندانی نداشته. اینترنت به عنوان تسهیلگر دیده میشود و نه دگرگونکنندهٔ همهچیز. بیسواد قرن 21 کسی نیست که خواندن و نوشتن بلد نیست، بلکه کسیست که نمیتواند خود را با پیشرفتهای فناوری و دانش تطبیق دهد (آداپته کند.)
در قرن 21 کسی ساعتها در کتابخانه دنبال کتاب مرجع یا کتاب استاندارد نمیگردد، بلکه پرسشهای خود را گوگل میکند.
پس آیا استفاده از رویکرد «حفظمحور» به جای رویکرد «فهممحور» دمُده و گاهاً احمقانه نیست؟ گفته میشود خبرنگاری از آلبرت اینشتین اندازهٔ بار الکترون را پرسید؛ چیزی که دانشآموزان و دانشجویان مجبور به حفظ کردن آن هستند.(1.69e-19) اینشتین در کمال تعجب پاسخ داد: «نمیدانم!» خبرنگار در کمال تعجب پرسید که چطور ممکن است کسی که نوبل فیزیک دارد (آن هم برای پدیدهای مانند فوتوالکتریک) میزان بار هر الکترون را حفظ نیست؟ اینشتین هم در جواب میگوید که چرا باید چیزی را که در ابتدای هر کتاب فیزیکی نوشته شده را حفظ کند؟!
این بحث محدود به حفظکردن فرمول و عدد نیست، بلکه مفاهیم را نیز شامل میشود. به این معنا که این که فردی همهچیز را بلد باشد، محتمل نیست ولی این که کسی بتواند هر چیزی را یاد بگیرد هم دور از انتظار نیست! شما میتوانید با استفاده از ویدئوهای آموزشی موجود در اینترنت و یا متنهای خیلی خلاصه، کلیتی از مفاهیم مختلف را در پسِ ذهنتان داشته باشید و در صورت نیاز در آنها عمیق شوید، چیزی که در دهههای گذشته دور از انتظار بود.
✨ برای مطالعهٔ بیشتر: مهارتهای Tشکل
پیشرفتهای فناوری به پیشرفت در ارتباطات بشری نیز منجر شده. شما به آسانی میتوانید از طریق پلتفرمهای مختلف (مانند LinkedIn یا Reddit) با خیل عظیمی از متخصصان در ارتباط باشید و با آنها به اشتراک تجربه بپردازید. دانشجویی که در آزمونهای مجازی تقلب میکند هم همین کار را میکند.
البته شاید بپرسید که ممکن است کسی که تقلب میکند، نمرهای بالاتر از کسی که تقلب نمیکند بگیرد. بنده به این قضیه واقفام. این حقیقت قرن 21 است، کسی که از ابزارهای مدرن استفاده نکند عقب خواهدماند.
با این طرز فکر، یک برنامهنویس، یک مهندس، یک دانشجو و... باید زمان مشخصی از روز یا هفته را صرفاً به یادگیری بپردازد و دانش خود را بهروز کند. یک سوال بسیار مهم، آیا اساتید دانششان را مطابق با پیشرفتهای جدید بهروز میکنند؟
یک رویکرد بهتر
همانطور که اشاره شد، ما به هر حال نیاز به یک روشِ ارزشیابی داریم. من یک پیشنهاد بهتر دارم. این پیشنهاد لزوماً برای همهٔ دروس نیست و خود من استفاده از این روش را برای درسی مانند زبان خارجه را منطقی نمیبینم.
برای نمونه، درس کنترل اتوماتیک (که از دروس مهم رشتههای مهندسی مکانیک و برق است) را در نظر بگیرید. در روش سنتی اینطور است که شما در محتملترین و استانداردترین حالت یک میانترم و یک پایانترم و احتمالا یک پروژه دارید. بیایید چند تغییر در این سیستم ایجاد کنیم:
شما به جای دادن میانترم و پایانترم، یک آزمون تیکهوم (Take Home) دارید. حجمی از سوالات (در حد 10تا) که به مدت یک ماه (یا شاید بیشتر) فرصت دارند. این سوالات مسائل دنیای واقعی و یا مسائل مفهومی هستند که شما با مراجعهٔ صرف به کتابِ مرجع (Reference) به پاسخ آنها نمیرسید، ممکن است مجبور شوید تحلیل نرمافزاری انجام دهید یا این که در بین مقالات جستوجو کنید یا حتی ایدهای جدید را مطرح کنید. حل این مسائل زمانبرند و هیچ اجباری بر حل تمام این سوالات نیست. شما به عنوان مثال تنها به هفتاد درصد از پرسشها پاسخ میدهید. پرسشها تحلیلیاند و باید گزارش حل آنها در موعد مشخص تحویل داده شود.
این سوالات انفرادی نیستند، بلکه میتوانند گروهی هم باشند و هیچ محدودیتی هم در تعداد اعضای گروه نداریم. بخش عمدهٔ نمرهٔ شما را این پروژه تشکیل میدهد ولی ممکن است فردی در گروه نقش سیاهیلشگر را ایفا کند یا این که حل این مسائل برونسپاری (Outsource) شود. برای جلوگیری از این قضیه یک آزمون شفاهی هم باید باشد. این آزمون چیزی بین 5 الی 15 دقیقه زمان خواهد گرفت و در این آزمون در رابطه با مفاهیم اصلی، دلیل انتخاب روش حل مسئله و... پرسش میشود. اگر فردی نتواند به هیچکدام از این پرسشها پاسخ دهد یعنی این که تقلب کرده و تشخیص این ماجرا کار سختی نیست. (این مدل از تقلب حتی مورد قبول من هم نیست!) ممکن است فردی یا گروهی علاقهمند به بُعد عملی درس کنترل اتوماتیک باشد. این افراد میتوانند به جای حل دستهای از سوالات، به انجام پروژهٔ عملی بپردازد.
در این روش خبری از تکلیف و ددلاین نیست. نیازی به کلاس حل تمرین هم نیست و دانشجویان میتوانند سوالات خود را از طریق سامانههایی مانند Discord یا Telegram با استاد درس یا اساتید حل تمرین در میان بگذارند. این سوالات و پاسخهایشان میتوانند آرشیو شوند و در ترمهای آینده هم قابل استفاده باشند.
در این روش، استاد یک رسالت مهم دارد و آن هم انتقال مفاهیم است و نه کپیپیست کردن یک جزوه بر روی تختهسیاه/وایتبرد. درسنامه میتواند به صورت اینترنتی در دسترس دانشجویان قرار بگیرد. چیزی که از استاد انتظار میرود، این است که فلسفهٔ پشت استفاده از یک رابطهٔ خاص، فلسفهٔ پشت یک مفهوم و... را توضیح دهد.
همچنین در این روش، ارزشیابی به نوعی مستمر محسوب میشود. دیگر خبری از شبامتحانی خواندن نیست و دانشجو در یک پروسهٔ پیوسته به مطالعه و بررسی میپردازد. نمیتوان چنین تکلیفی را شبامتحانی جمع کرد و عمق یادگیری در این حالت (البته به ادعای بنده) بالاتر است. این که دانشجو باید در یک مدت زمان محدود به چند سوال پاسخ بدهد چه چیزی را نشان میدهد؟
در این روش شما چیزی را حفظ نمیکنید و به صورت آزاد به هر دادهای که میخواهید دسترسی دارید و از مغزتان به عنوان پردازنده (Processor) استفاده میکنید و نه به عنوان محل ذخیرهسازی (Storage).
برای مثال در درس کنترل اتوماتیک، یک دانشجو باید بداند که کنترل کردن یعنی چه؟ چرا از تابع تبدیل لاپلاس برای بررسی رفتار سیستم استفاده میشود؟ متغیر s در توابع تبدیل کنترلرها به چه معناست؟ چرا از اعداد مختلط استفاده میکنیم؟ این پرسشها از پرسشهای اساسی و بنیادین درس کنترل خطیاند و در فصلهای ابتدایی کتابهای مرجع (مانند اوگاتا) مطرح میشوند و در کمال تعجب اکثر دانشجویان، حتی آنهایی که نمرههای بالا میگیرند، از پاسخدادن به این پرسشها عاجزاند و درکی از کنترل ندارند. شما این مسئله را میتوانید به دروس دیگر هم تعمیم بدهید. آیا واقعاً اولویت سیستمِ آموزشیِ فعلی فهمیدن است؟
اگر شما با این رویکرد پیشنهادی مخالفید، از حالتهای زیر خارج نیستید:
- برای فرار از خدمت سربازی یا سایر عوامل مشابه به دانشگاه آمدهاید. (که درکتان میکنم و این مشکلات صرفاً به نظام آموزشی محدود نمیشوند.)
- علاقهای به رشتهای که در آن تحصیل میکنید ندارید و صرفاً میخواهید مدرکی بگیرید و بروید. اگر موقع خواندن پاراگرافهای بالا از عباراتی نظیر «ولمون کن حاجی» و «کی حوصلهٔ این کارا رو داره؟» و... استفاده کردید در این دسته قرار میگیرید.
- به رویکرد پیشنهادی من انتقاد دارید که در بخش نظرات با دیدهٔ باز منتظر دیدگاهتان هستم.
البته لازم به ذکر است که این رویکرد، همهٔ مشکلاتی که مطرح شد را برطرف نمیکند، ولی من این رویکرد را ترجیح میدهم به سیستم فشل و پوچ فعلی.
مسئلهٔ «آرمانشهرِ دانشگاه»
متنِ پیش رو در انتقاد به آنچه که نوشته شد زیاد گفته میشود.
دانشگاه نمونهٔ کوچکی از جامعه است. اگر اعضای این جامعهٔ کوچک ولی مهم به تقلب کردن در یک امتحان کوچک عادت کنند، در آینده تقلبهای دیگر در سایر بخشهای جامعه برایشان عادی خواهد بود. پس بیاییم با تقلب نکردن گامی مثبت برداریم در جهت اشاعهٔ فرهنگِ قانونمداری.
بنده تا جایی با این سخن همدلم، ولی آن را کافی نمیدانم. چرا که این متن دانشجو را مقصر میداند و نه نظام آموزشی را. سایر پارادوکسها را هم میتوانید از متون بالایی پیدا کنید.
لبّ کلام:
- تقلبکردن از نظر من اخلاقیست. اما اگر اخلاقی هم نباشد، یقیناً عقلانیست و انسانها لزومی در رعایتکردن اصول اخلاقی ندارند و برای سیستمهای نابهسامان، در مقیاس ماکروسکوپیک، تقلب عقلانیترین گزینه است.
✨ برای درک بهتر، میتوانید تکامل اعتماد را بازی کنید.
- این که نمره در دانشگاه بیارزش و نظام آموزشی پوچ و فشل است، تقصیر دانشجو نیست و نظام آموزشی باید خودش را اصلاح کند. تقلب از نظر من در چنین مواردی حکم نافرمانی مدنی را دارد.
- در این که نیاز به ملاک و معیاری برای ارزشیابی هست شکی نیست و میتوان روشهای بهتری را برای ارزشیابی تدبیر کرد.
- مهمترین موردی که باید مورد توجه قرار گیرد، پیشرفتهای حوزهٔ فناوری و نوع نگاه ما به جهان هستی در قرن 21 است. ما در عصر داده زندگی میکنیم.
هنرمندانِ «خوب» کپی میکنند، هنرمندانِ «عالی» میدُزدند. - پابلو پیکاسو
پس تقلب کنید، تقلب کردن شما نه غیراخلاقیست و نه اشتباه. آنقدر تقلب کنید تا این سامانه بالاخره خودش را اصلاح کند. پس دانشجویان آزاد جهان، متحد شَ... بله؟ از منبر بیام پایین؟ چشم.
ممنون که خوندید.