مقدمهای بر یادگیری
این پستِ نه چندان طولانی خلاصهایست از راهی که من برای یادگرفتنِ یادگیری طی کردم. اگر شما هم قبل امتحان همهی درسها رو خوب بلدید و ولی موقع امتحان مرگ مغزی میشید، این پست برای شماست. قبل وارد شدن به مبحث لازم میدونم به این نکته اشاره کنم که هدف این تکنیکها «یادگیری مفاهیم»ه و نه «حفظ کردن».
بنا به تعریف میدانیم:
یادگیری کارکردی است که با آن، دانش، رفتارها، توانمندیها یا انتخابهای نو یا موجود به ترتیب درک یا تقویت و اصلاح میشوند، که شاید به یک تغییر بالقوه در ترکیب دادهها، عمق دانش، رویکرد یا رفتار نسبت به نوع و گسترهٔ تجارب منجر شود.
حال با این مقدمه به درد نخور میریم سراغ تکنیکهایی که من برای یادگیری استفاده کردم و روی من خیلی خوب اثر گذاشت.
یک) بستن کتاب
بسیاری از ماها موقعی که مطلبی رو میخونیم، در واقع داریم اون رو توی ذهن خودمون زمزمه میکنیم و تمرکز نداریم رو اون. به عبارت بهتر، خودآگاه ما اونطوری که باید و شاید با مطلب درگیر نیست. نتیجهی این کار این میشه که شما متن درس رو میخونید و حس میکنید که دارید متوجه میشید و ذهنتون درگیره در صورتی که اینطور نیست. دلیل اینی هم که سر جلسه امتحان نمیتونید مطالب رو به یاد بیارید هم همینه. شما در واقع دارید به درس «نگاه» میکنید، نه «توجه».
پادزهر این ماجرا خیلی سادهست. کافیه هر بند یا بخشی از کتاب یا جزوهای رو که خوندید، کتاب رو ببندید و سعی کنید توی ذهنتون مرور کنید که نویسنده توی اون بند یا بخش چی رو میخواسته به شما بگه. بعد چیزایی که برداشت کردید رو با متن تطبیق بدید که آیا درست منظور نویسنده رو متوجه شدید یا نه. خیلی از موارد پیش میاد که شما کتاب رو میبندید و چیزی به ذهنتون نمییاد. دلسرد نشید و باز ادامه بدید تا جایی که بفهمید. یادتون باشه که اگه موقع درسخوندن چیزی یادتون نیاد بهتر از اینه که سر جلسه امتحان یا سر مصاحبه شغلی چیزی یادتون نیاد!
کاری که اینجا انجام میدید در واقع اینه که دارید توی ذهنتون به مطلبی که دارید مطالعهش میکنید ساختار میدید و این کار شما رو توی مرور کردنهای بعدی خیلی آسونتر میکنه.
دو) نقشهی ذهنی
مایند مَپ (یا همان Nagshe-ye zehni) در واقع یک نوع نمودار درختی خیلی سادهست که کارش ساختارِ ساده دادن به مطالب پیچیدهست. شما حتمن توی دوران تحصیل یا حتی کار با مطالبی مواجه میشید که خیلی شاخ و برگ دارن و هر شاخ و برگش کلی توضیحات داره. کاری که با نقشهی ذهنی انجام میدید اینه که میاید یه خلاصه از مطالب رو به صورت تیتروار (یا در صورت نیاز به همراه توضیحات) توی یه برگه کاغذ مینویسید و سعی میکنید به جای حفظ کردن متن درس، اون نقشه رو به ذهنتون بسپرید. روشش اینطوریه که:
- نیت میکنید. (هدفتون و موضوعی که میخواید نقشهش رو رسم کنید رو انتخاب میکنید.)
- (معمولن) از وسط صفحه شروع میکنید و اسم کلی مطلب رو همونجا مینویسید.
- بعدش بهش شاخ و برگ اضافه میکنید. (منظور از شاخ و برگ همون توضیحاته. ایح ایح ایح.) به این شکل که دور شدن از مرکز صفحه به منزلهی رفتن از کلیات به جزئیاته.
- موقع مرور کردن درس یا مبحث، نقشهی ذهنی رو مرور میکنید. همین!
یادتونه تو بخش قبلی چرا کتابو میبستیم؟ دلیل این و اون یکین. یعنی هدف شما از نقشهی ذهنی اینه که ساختار بدید به اون چیزی که میخواید یاد بگیرید.
سه) تکنیک فاینمن
ریچارد فاینمن، فیزیکدان برجستهای بود که علیرغم بهرهی هوشی متوسطش، نوبل فیزیک رو برده، توی پروژهی منهتن حضور داشته، طبل میزده و فیزیک تدریس میکرده. ایدهی کامپیوترهای کوانتومی توسط فاینمن مطرح شده و معمولن برگههای دانشجوهاشو توی یک تاپلس بار اصلاح میکرده! فاینمن بعد مرگ غمانگیز همسرش در جوانی، به تدریس روی میاره و ویدئوهای کلاسهای درسش هنوز هم که هنوزه طرفدار داره. (ویدئوی پایین فاینمن رو نشون میده در سال 1964 در حال تشریح آزمایش دو شکاف.
تکنیک فاینمن توی چهار مرحله خلاصه میشه:
- گام اول) موضوعی رو انتخاب کنید.
- گام دوم) سعی کنید مطلب رو به یکی دیگه (مثل یه بچه) که با موضوع آشنا نیست توضیحش بدید. توضیحات شما باید انقدر دقیق و کامل باشه که فرد کاملن شما رو درک کنه. (البته لازم نیست حتمن وقت یکی رو بگیرید، توی ذهنتون این فرایند رو انجام بدید.)
- گام سوم) شکافها رو شناسایی کنید. به عبارت بهتر جاهایی که حس میکنید مفهوم رو کامل نگرفتید رو بشناسید و روی اونها کار کنید.
- گام آخر) مرور کنید و مطالب رو سادهتر کنید.
راهکار دیگری که فاینمن به ما توصیه میکند، «مثل کودک فکر کردن» است. کودکان دائم میپرسند «چرا؟». شما هم همینکار را بکنید. چرا این فرمول درست است؟ چرا در پایتون 0.2 + 0.1 برابر 0.3 نمیشود؟ چرا آسمان آبیست؟ شما با پرسیدن این چراها، میزان یادگیری و تسلط خودتون رو میسنجید.
چهارم) مرور، مرور، مرور
نیازی به گفتن حرفای اضافی نیست، در این حد بدونید که ما دو نوع ضمیر داریم، یکی خودآگاه و دیگری ناخودآگاه. مرور به شما کمک میکنه مطالب رو به تدریج از ضمیر خودآگاه به ناخودآگاه خودتون انتقال بدید. مرور باید برنامهریزی شده باشه. به این معنا که روزهای مشخصی رو توی تقویمتون مشخص کنید که چه چیزی رو میخواید مرور کنید. فاصلهی بین مرورها هم باید افزایشی باشه، به این معنا که اگه مبحثی رو امروز مرور کردید، دفه بعدی دو سه روز دیگه، دفعه بعد یه هفته بعدش، دفعه بعد دو هفته بعدش و... . این کار به شما کمک میکنه مطالب رو توی حافظهتون تثبیت کنید.
پنجم) خواب کافی
معمولن گفته میشه که خواب دلیل و منشاء مشخصی نداره. این گفته اشتباهه و یکی از اصلیترین کارکردهای خواب تثبیت حافظهست. جزئیات این کار زیاده و اگه میخواید واقعن جزئیات مطلب رو متوجه بشید این مطلب رو در ویکیپدیا بخونید(یا این رو). ولی خلاصهش اینه که خواب در روند یادگیری خیلی موثره و حتمن باید خواب سالمی داشته باشید. خواب سالم هم از دو مرحلهی NREM و REM تشکیل میشه. اگر کمخواب یا بدخواب هستید، حتمن این رفتار رو در خودتون اصلاح کنید.
میزان خواب کافی هم لزومن 8 ساعت نیست. بسته به فعالیت و عادت بدنی شماست و میتونه کمتر از 8 ساعت هم باشه ولی حتمن باید ساعت بدنتون به این قضیه عادت کنه.
خب! به آخر خط رسیدیم. اینها چیزهایی بود که باعث بهتر شدن روند یادگیری من در یکی دو سال گذشته شده. سعی کردم که زبان متن خیلی ساده باشه و تا جایی که ممکنه از کلمات ثقیل استفاده نکنم. اگه در متن جایی احساس کردید که داره کوچکترین توهینی به شما میشه یا اینکه بینمکبازی در میارم، صمیمانه از شما عذر میخوام.
ماجرای شما چی بوده؟ شما از چه روشهایی استفاده کردید؟ ممنون میشم در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
- ۹۷/۱۰/۰۶
یه چیزی رو هم که به نظرم میتونی بهش توجه کنی اینه که یه چند جا یه رستی واسه مخاطب بذاری یه ذره وسط متن یه شوخی یا تجربه ی خنده دار از خودت میتونه خیلی اون مطلب رو جذابتر کنه