بهراد ایکس

نوشته‌های یک انسان کنجکاو

نوشته‌های یک انسان کنجکاو

بهراد ایکس

بهراد هستم. اینجا جاییه که دل‌نوشته‌ها و چیزهای شخصیم رو می‌نویسم. نوشته‌های جدی‌ترم رو توی پادکستم با عنوان «رادیو می‌» می‌تونید گوش بدید.

اطلاعات بیشتر در بخشِ "کمی دربارهٔ من".

درضمن خوشحال می‌شم که از این جعبه‌ٔ پایینی هم استفاده کنید.

آخرین نظرات

کنکور نامه ، جنگ بر سر استرس

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ب.ظ

با سلام. راستشو بخواین درستش این بود که اول راجب انگیزه و بعدش هم در مورد آزمون های آزمایشی و ... صحبت کنیم بعد وارد مقوله ی استرس بشیم. ولی از اونجایی که دونستن این مطلب واجب تره ، تصمیم گرفتیم اولش راجب استرس صحبت کنیم. البته بعد خوندن این پست خودتون متوجه میشید که این مطلب در واقع همه ی موضوعات رو پوشش میده. توی این پست قراره در مورد این که استرس چیه و چرا میاد صحبت کنیم. همچنین قراره بدونیم که چطوری افراد از استرس شما پول در میارن؟!؟

خب ... پس شروع کنیم!

استرس چیست؟ 

احتمالن اگه از شما بخوان که برای استرس تعریف بنویسید ، میگید که «استرس حالتیه که توی اون یه نوع دلشوره و اضطراب عجیب غریب توی بدنمون هست ، یک نوع فشار روانی که توی عملکردمون میذاره و مواقعی پیش میاد که توی یک شرایط خاص قرار میگیریم ، میترسیم و یا یه خبر بد رو دریافت میکنیم.» اگه بخواید علمی تر به این سوال جواب بدید ، میگید که « استرس ، حالتی است که در آن مغز به غدد بدن دستور تولید هورمونی با نام «کورتیسول» را میدهد.» که من خودشم شخصا زیاد با این تعریف حال نمیکنم !

آیا استرس همیشه بده؟

نه همیشه! اتفاقا استرس خوب هم داریم. استرس میتونه باعث افزایش دقت و تمرکز ما بشه و کمک کنه تا در سریع ترین زمان ممکن ، بهترین تصمیم رو بگیریم. البته این به شرطیه که استرس شما از نوع مزمن نباشه. استرس مزمن چیزیه که ما اون رو (به اشتباه) به عنوان استرس میشناسیم. استرس مزمن همون حالتیه که قبل رفتن به جلسه ی امتحان دارید ؛ تپش قلب ، نگرانی و دلشوره ، تعرق و صد البته نداشتن تمرکز و تفکر منطقی. و دقیقن به همین خاطره که حتی مواقعی هم که کامل درس خوندین هم نمیتونید نمره ی خوبی رو کسب کنید!


اصلن چرا توی بدن ما استرس تعریف شده؟

استرس از کجا میاد و چطور عمل میکنه؟

برای فهم بهتر این مسئله ، باید برگردیم به زمان انسان های نخستین! (استرس چیز جدیدی نیست و از ابتدا در بدن ما وجود داشته!) . اساس وجود چیزی به نام استرس خیلی منطقیه! فرض کنید که شما یک انسان نخستین هستید و هنگام برگشتن شما به سمت غار ، یک پلنگ به شما حمله میکنه ؛ طبیعتن شما توی اون شرایط استرس میگیرید و نگرانی و دلشوره شما رو تسخیر میکنه. هورمون کروتیسول در بدن شما ترشح و پخش میشه. مغز توی این حالت برای این که شما بتونید بیشتر و بهتر روی مشکل تمرکز کنید ، میاد بخش های مختلف بدن رو از کار میندازه. وقتی یک پلنگ به شما حمله میکنه شما قاعدتن نیازی به قوای جنسی خودتون ندارید (!) پس مغز میاد و اون رو موقتن از کار میندازه و عوضش میاد روی قدرت پا ها و چشم های شما تمرکز میکنه و کمکتون میکنه تا سریع تر بدوید. نکته ی جالب توجه اینجاست :

سیستم ایمنی بدن و قوه ی تفکر منطقی هم از جمله توانایی هایی هستند که موقع استرس و فشار روانی از کار می افتند.

واسه همینه که موقع رفتن به سر جلسه ی فیزیک نمیتونید به خوبی تمرکز کنید. و دقیقن به همین علته که اکثر افرادی که استرس مزمن دارند دائم دچار بیماری های مختلف میشن و قرص مصرف میکنن.


ما که با پلنگ و این چیزا رو در رو نمیشیم، پس ...

چرا استرس میگیریم؟ 

استرسی که شمایِ دانش آموز دچارش میشید علل مختلفی داره. اولین و شایع ترین دلیلش ، «نبود اعتماد به نفس»ـه. شما اکثرن قبل ورود به جلسه ی امتحان با خودتون میگید «نکنه سخت سوال طرح کنن بدبخت بشم؟ نکنه کم بگیرم؟ نکنه خانوادم منو فلان بهمان(!) کنن ، وای فامیل و دوست و آشنا چه فکری میکنن راجب من؟ وای ... ». اما کم پیش میاد ( و گاهن اصلن نمیاد) که بگید : «خب ... به اندازه ی کافی درس خوندم و میرم تا در اون حدی که خوندم حق خودمو بگیرم. اگه زیاد شدم که باعث خوشحالیه ولی اگه کم گرفتم ، به جای ناراحتی و ... میرم و روی نقاط ضعف خودم کار میکنم تا از اشتباهاتم درس بگیرم.».

در واقع دلیل اصلی استرس شما ، نحوه ی نگرش شما به قضیه است. شما اعتماد به نفس خودتون رو از دست دادید و نسبت به توانایی های خودتون شک دارید. فکر های منفی ذهن شما رو اشغال کرده و چیزی که شما از خودتون توی ذهنتون ساختید ، خودِ واقعیتون نیست! شما خودتون دور خودتون دیوار کشیدین...

جای افکار منفی رو با افکار مثبت عوض کنید!

فرض کنید سوالات امتحان خیلی سختن ، آیا شما باید استرس بگیرید؟ معلومه که نه! مگه سوال بغل دستی شما آسونه؟ فرض کنیم درصد فیزیک قلمچیتون کم شد ، آیا آسمون به زمین میاد؟ فک نمیکنید اگه بیاید و بفهمید که کجاها اشتباه کردید و چرا اشتباه کردید ، بیشتر به نفع شما باشه؟

دقت کردید مواقع برگزاری آزمون آزمایشی (با فرض این که قبل شروع آزمون ، دفترچه ها رو کنار صندلی شما قرار میدن) ، بعد اعلام شروع آزمون خیلی ها شیرجه میزنن به سما دفترچه؟ به نظرتون چرا؟ وقتی طرف این کار رو میکنه ، غیر مستقیم میخواد اینو بگه که «من از بس بدبین هستم و نسبت به توانایی های خودم شک دارم ، که میخوام با سریع برداشتن دفترچه شانس خودمو برای زیاد زدن افزایش بدم.» (میدونم چرندیاته ولی وقتی توی اون شرایط این سوال رو از خودتون بپرسید همین جواب رو به خودتون میگید!) 

به نظر شما بهتر نیست به جای شیرجه زدن ، یه نفس عمیق بکشیم و آروم دفترچه رو از روی زمین برداریم و با آرامش آزمون خودمونو شروع کنیم؟!


عامل دومی هم اسمش «مقایسه» هستش! بعله ... مقایسه! البته شما اینو بیشتر (به اشتباه) با عنوان «رقابت» میشناسید تا «مقایسه». فرض کنید آزمون قلمچی دادید و بعد از ظهر منتظر اعلام نتایج هستید. نتایج اعلام میشن و تراز شما میشه 5900. فرداش که میرید مدرسه ، میبینید که همه ی دوستای شما ترازشون بالای 6500 ـه! 

نوع نگاه معلما و دوستای شما به شما ، قضاوت هاشون و کلی چیز دیگه باعث میشه که شما استرس بگیرید. بخاطر این که شما ( ومتاسفانه دیگران اعم از خانواده ی شما) شما رو با دیگران مقایسه میکنن ، شما باید با خودتون مقایسه بشید! شاید تراز قبلی شما 5100 بوده و شما 800 واحد تراز پیشرفت داشتید. پس بدونید که شما پتانسیل پیشرفت های بهتر و بیشتر رو دارید. از کجا مطمئنید که سایر همکلاسی های شما که تراز بیشتری رو آوردن بتونن تراز خودشون رو حفظ کنن یا پیشرفت کنن؟ اصلن به شما چه ربطی داره که اونها چه میکنن؟ شاید اصلن طرف رفته سوالارو قبلا خریده!! (راجب این پدیده بعد ها کلی صحبت داریم.) به جای این که چشمتون به کارنامه ی دیگران باشه و هی آه و افسوس و ناله کوفت کنید (!) ، بشینید و روی آزمون خودتون تمرکز کنید! ببینید چی باعث شده که درصد فلان درستون کم بشه؟ استرس داشتید؟ نخونده بودید؟ سخت بوده؟ یا اصلن سوال غلط بوده؟ بعد بشینید روی نقاط ضعف و سوالاتی که اشتباه جواب دادید کار کنید و اونها رو یاد بگیرید ، اونها رو توی یه دفتر جداگانه بنویسید یا بچسبونید به کتاب درسی یا تستیتون.

این کار شما باعث میشه تراز آزمون بعدیتون بیشتر از آزمون قبلیتون بشه! (البته این کار یکم طول میکشه ولی ) مطمئن باشید روزی میاد که شما تراز 7200 آوردید و دوستاتون ترازشون افت کرده به 6000. اونها ناراحتن و شما خوشحال! 

میبینید؟ به همین سادگی! نمیخوام بگم خیلی کار راحتیه ولی پیشرفت با این کار صورت میگیره نه با داشتن استرس! آزمون این نیست که شما دائم بزنی توی سرِ خودت ، آزمون برای اینه که از «اشتباهاتت درس بگیری»! آیا این کار رو انجام میدی؟

امید خودتون رو موقعی از دست میدید که پیشرفت های خودتون رو نمیبینید! موقعی امید خودتون رو از دست میدید که به جای اینکه روی ضعف ها و نداشته های خودتون کار کنید ، به موفقیت ها و داشته های دیگران تمرکز کنید ؛ در نتیجه اونها همیشه پیشرفت میکنن و شما پسرفت. اونها به فردای بهتر از دیروز امید دارن ولی شما نه ...

امید داشته باش

این هیچ ربطی به سطح مالی شما نداره. آدمی رو میشناسم که بدون رفتن به کلاس و داشتن امکانات عالی ، رتبه ی کنکورش شد 590 و تونست از پزشکی قبول بشه ولی آدمی رو هم میشناسم که باباش 25 میلیون خرج کلاس کنکور کرد ولی رتبش شد 1200 و پزشکی رو از دست داد. به زبان ریاضی : 


به  میگن امید. حالا زیاد خارج نشیم از بحث ... 

بریم سر اصل مطلب

جنگ بر سر استرس

یخورده برگردیم به عقب ، دقیقن اون موقعی که شما سال سوم دبیرستان بودید. اکثریت افرادی که کنکور رو جدی گرفته بودن (مخصوصن اون افرادی که آزمون آزمایشی میدادن) استرس داشتن. یک جوی بر شما حاکم بود که شما رو قانع میکرد : «اگه نتونی درصد فلان درس رو ببری بالا ، دیگه کنکور بی کنکور!» . واسه همین خیلی ها از همون موقع دغدغه ی کتاب تست داشتند و بین دوراهی امتحان نهایی یا کنکور پیر میشدن!

اما یک سوال؟ این جو از کجا میاد؟ چرا اونطوری بود؟ آیا کسی که نتونسته فیزیک 3 رو توی سال سوم خوب یاد بگیره ، نمیتونه توی یک سال باقیمونده تا کنکور اون رو یاد بگیره؟ آیا یک سال وقت کمیه؟ پس چرا انقدر استرس داشتید؟ چه کسی این شرایط رو به شما «القا» میکرد؟!

جواب : همه! از پدر و مادرتون گرفته تا مدیر مدرستون و مشاورتون و پشتیبان قلمچیتون. همه ی اونها طوری با شما برخورد میکردند که شما یک آزمون ساده ی قلمچی (سال سوم) رو هم ارز با کنکور بدونید! واسه همین استرس داشتید! از طرفی توی سال سوم هم مقایسه میشدید و اعتماد به نفس شما از بین میرفت! درصورتی که آزمون های قلمچی کوچکترین شباهتی به کنکور ندارن. سوالاتش ، آزمون هاش ، نحوه ی چیدمان سوالاتش و... هیچ شباهتی به کنکور نداشت. اما جوی که حاکم بود این بود که هرکی تو قلمچی رتبه ی برتر باشه ، توی کنکورم همونه ... !

بهونه ی خوبیه نه؟ قلمچی به واسطه ی پشتیبان ها (که 99%ـشون واقعن هیچی از مشاوره هالیشون نیست) بسته ها و کتاب های قلمچی رو به شما میندازن! برای من که پشت تلفن این کار رو انجام میدادن ... دیگه تکراری شده بود برام این دیالوگ : « سلام بهراد ... من پشتیبانت هستم. واقعیتش اینه که قلمچی میخواد از دانش آموزان برتر که استعدادشو دارن ولی ترازشون خوب نمیشه حمایت کنه (حالا بماند که این حرف اصلن ینی چی؟) ، واسه همین تصمیم گرفته محصولات آموزشی شو با تخفیف ویژه در اختیارت قرار بده. ... » و در ادامه معرفی محصول میکرد و میگفت قیمتش فلانه. 

خود پشتیبان علنن میگفت که سوالات حسابان قلمچی از کتاب آبی طرح میشن. برو اونو بخر و با اون کار کن تا درصدت بیاد بالاتر. یک سوال ، مگه تو کنکور از از کتاب آبی قلمچی سوال طرح میکنن؟ آیا به نظر شما این یک سوء استفاده نیست؟

از طرفی رتبه های برتر کنکور (موقع اعلام نتایج) میگن که کلاس خاصی نمیرفتن و خودشون توی خونه درس خوندن ، اما همیشه عکسهای تبلیغاتشون رو جا های مختلف میبینید! این افراد علنن از موسسات مختلف پول دریافت میکنن! 

متاسفانه اولیا و اکثر دانش آموزا اینو درک نمیکنن ، چون استرس دارند!

اغلب مجموعه های آموزشی هم همین رویکرد رو دارند ، برای مثال ، مجموعه (یِ دزدِ بی شرفِ) «کنکور آسان است»!

شیوه ی تبلیغات این افراد چیه؟ صدا و سیما رو تسخیر کردن (!) و دائم برنامه های تبلیغاتیشون از شبکه های استانی پخش میشه. حتی یادمه زمانی هم بود که توی شبکه 3 و شبکه 2 هم هر روز برنامه داشتند...

شیوه ی کارشون هم این بود که میومدن یه تست سخت رو انتخاب میکردن که حل کردنش یکم زمان بره. اونها میومدن همون تست رو با روش های الکی و بدون پشتوانه علمی توی 1 دقیقه حل میکردن و بدون این که روششون رو تجزیه و تحلیل کنن و بگن که از کجا آوردن اون روش رو ، شماره ی تماس خودشونو میدادند.

دانش آموز و اولیایی که توی اون شرایط قرار میگیره ، تعجب میکنه که چطور ممکنه همچین چیزی؟! بعدش که میاد اون مجموعه رو با قیمت گزاف میخره ، میفهمه که سرش کلاه رفته....

شما اولش که با اون تست سخت مواجه میشید ، استرس میگیرید ، چون به احتمال قوی نمیتونید اون تست رو حل کنید. اونها هم از همین موقعیت استفاده میکنند و شما ر ضربه فنی میکنن! کیش و مات ...

یا حتی مشاور های زیادی هم از این روش در آمد دارن! اولش شما رو توی یک اتمسفری قرار میدند که شما باید زود تر برای کنکور شروع میکردید و چون نکردید ، باید با برنامه های چند میلیونی ما پیش برید. مطمئن باشید طوری هم صحبت میکنند که اگه شما هم قانع نشید ، خانواده ی شما حتمن قانع میشه ... ! 

یا حتی خیلی مثال های دیگه که اگه بخوایم راجبشون صحبت کنیم باید چند تا پست دیگه هم ادامه بدیم! اما چرا اینها رو گفتم ؟ برای این که بدونی :

احمق! یه عده از استرس تو پول در میارن!

یک عده نونِشون توی اینه که اولش به شما استرس بدن! جلوی این قضیه رو بگیرید ...! به همه چیز شک کنید! مطمئن باشید وقتی پای پول وسطه ، هیچکس خیرخواه شما نیست! اون افرادی که الآن بهشون پول میدید و گول تبلیغاتشون رو میخورید ، آیا بعد کنکور حاظرند در صورت (خدایی نکرده) شکست شما ، پول شما رو پس بدند؟ آیا حاظر به پاسخگویی توی این زمینه هستند؟ نه! چون توی جواب به شما میگن که شما باید خودت تلاش میکردی! ما بستر رو برات فراهم کردیم ، این تو بودی که باید میخوندی! 

مثلن قلمچی برای سالیان متمادی شعارش این بوده که : «رتبه های برتر کنکور ، به قلمچی میروند.» ؛ چیزی که شما موقع شنیدن این حرفها برداشت میکنید اینه که : «اگه برم قلمچی ، من هم رتبه ی برتر کنکورم!» ، چند درصد اونهایی که میرن قلمچی رتبه ی برتر کنکور میشن؟ اون عدد رو به تعداد کل افرادی که میرن قلمچی تقسیم کنید. آیا به نظر شما گفتنِ «اگه برم قلمچی ، من هم رتبه ی برتر کنکورم!» منطقی به نظر میاد؟!؟ به نظر من که نه ...! (حالا این که قلمچی خوبه یا بده و این که بریم قلمچی یا نریم قلمچی رو بعد ها بحث خواهیم کرد ولی اینها رو به عنوان یک پیش زمینه توی ذهنتون داشته باشید.)


چرا اینها رو مینویسم؟

امیدوارم تونسته باشم ذهن شما رو (تا حدودی) درباره ی چیزی که واقعا اتفاق میفته آگاه کنم. ولی باز هم تصمیم گیرنده ی نهایی خود شما هستید... . چیز هایی که من گفتم حاصلِ حقایقی بود که خودم به چشم خودم دیدم و تجربش کردم! وگرنه من خودم به هیچ وجه از کوبیدن و له کردن دیگران هیچ سودی نمیبرم. حالا چرا اینها رو مینویسم؟ چون نمیخوام که شما به عاقبت من دچار بشید! 

یادمه سوم دبیرستان بودم ، سیزده به در بود و همه ی خانواده رفته بودن گردش به جز من! من مجبور بودم برای این که ترازمو بیارم بالاتر بشینم توی خونه و تست بزنم. توی دو هفته ی اول عید که تقریبن هیشکی درس نمیخونه ، من 90 ساعت مطالعه داشتم. اما وقتی تغییری رو توی ترازم نمیدیدم ، به نا امیدی و افسردگیم روز به روز افزوده میشد. مخصوصن وقتی که با دوستان زرنگ تر از خودم که مقایسه میشدم ، این استرس و نا امیدی رفته رفته بیشتر و بیشتر میشد. توی سیزده فروردین سال 1394 ، من تصمیم به خودکشی گرفتم.

دروغ نمیگم ، واقعن میخواستم خودکشی کنم و خلاص کنم خودمو. شاید باورتون نشه ولی درست تا یک قدمی خودکشی رفتم. همه ی این کار ها بخاطر استرسی بود که این افراد به من وارد میکردند. از مدرسه و خانواده بگیر تا مسبّب اصلی همه ی این ماجرا ها ، یعنی «قلمچی». الآن که به اون دوران فکر میکنم میبینم چقدر ابله بودم که بخاطر چند تا آزمون مزخرف و به درد نخور ، استرس و افسردگی گرفته بودم! واقعن چقدر ابله بودم که اجازه دادم موسسات مختلف از من سوء استفاده کنن...


دیگه بیشتر از این ادامه نمیدم ، اگر سوالی دارید از بخش نظرات بپرسید ، یا کمال میل در خدمتتون هستم. شاد و موفق باشید ...!

فعلا!


نظرات (۵)

سلام
هر دم از این باغ بری میرسد!دیروز به خاطر یه چی عصبی شدم امروز یه چیز دیگه!هر روز کنکور (شایدم عوامل وابسته به کنکور) یه ورق جدید رو میکنه(یا رو میکنن)
این که اکثریت افراد دنبال جیب خودشونن و از وضعیت مایی که یکی از بهترین دوران عمرمونو داریم پای کنکور سپری میکنیم سو استفاده میکنن واقعا رقت انگیزه!
تو سرم پر از فکره به خودم میگم هرچی مشاور داشتم تا الان بسه مگه چیکار کرد غیر یه برنامه نوشتن از یه طرف میگم نکنه خودم نتونم بنویسم؟تا سال دوم بدون مشاور ترازم خیلی خوب بود از تراز هم بگذریم یه درسِ بخون و بی آبرو نشویی میخوندم و اوضام بد نبود سال سوم فقط سر یک آزمون مشاور داشتم که پیشرفت هم کردم خب طبیعیه درس خونده بودم و تست هم زده بودم دو هفته ی خوبی بود چون از خودم رضایت داشتم و بعدم موقع نهایی شد و صبا موند و حوضش مشاور برنامه ای واسه اون سه هفته ارائه نداد و فقط به سوالام جواب میداد.کاری به گذشته ها ندارم ولی حس میکنم حواشی کنکور آزار دهنده ترن تا خودش این همه انتشارات و مولف و مدرس و مشاور و چی و چی و چی
همش حس میکنم عقبم
شدم یه آدم با کلی موج منفی:(
پاسخ:
انقدر منفی به ماجرا نگاه نکنید. بعد کنکور میفهمید که ارزش اینهمه حسرت و... رو نداشت. منم هم مثل شما بودم و درکتون میکنم. دوران سختیه ولی زود میگذره ...
در مورد برنامه هم من خودم برنامه خودمو میریختم و خیلی هم خوب پیش میرفتم ، لزومی نداره حتما دیگران برای شما برنامه بنویسن.
در ضمن ، کسی که هدف داره خودشو درگیر حواشی نمیکنه ...
موفق باشید ...
حرفات درباره ی قلم چی کاملا درسته،،قلم چی فقط برای رتبه های بالا خوبه،، کنکور ریاضی هم زیاد ارزش استرس و نگرانی نداره...
یاشا بهراد اورجینال
دقیقا حس سیزده به دردت حس منه وقتی میخونی و میبینی حتی ترازت از سری پیش هم پایینتر شده...
پاسخ:
شکست خوردن مهم نیست، مهم اینه که از اشتباهات خودت درس بگیری. وگرنه این چرخه باطل تا ابد ادامه خواهد داشت و تو هم به نتیجه‌ای نمی‌رسی!
https://www.healthline.com/health/depression/suicidal-but-afraid-to-die
پاسخ:
"I don't wanna die, but sometimes wish I was never been born at all..."
رتبه ی ۱۲۰۰ به راحتی پزشکی میاره، منطقه ی سه به راحتی میاره دیگه چه برسه به منطقه ی یک..احتمالا دروغ گفته..
۲۵ میلیون که خیلی خوبه..
دوستم از راهنمایی شروع کرد کلاس خصوصی رفتنن معلمایی که داشت پروازی بودن و به صورت خصوصی می اومدن خونشون تا درسش بدن.
سر جمع چیزی حدود ۱۵۰ میلیون پاش افتاد و آخرشم سال آخر دبیرستان عاشق شد و عیان است که چی شد..
پاسخ:
نفهمیدم کجای متن به چی اشاره کرده بودم. ولی منطقه یک هستیم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.